On the Relationship between the Implementation of Formative Assessment Strategies and Iranian EFL Teachers’ Self-Efficacy: Do Gender and Experience Make a Difference?

معلمان با تكيه بر تعداد زيادي از راهبردهاي آموزشي وارزشيابي، دانش وتوانايي دانش آموزان را تعيين مي-كنند.اگرچه مشخص نيست كه آيا استفاده ي معلمان از راهبردهاي ارزشيابي مستمر به عنوان يك روش آموزشي، نقشي در تعيين حس خودكارآمدي آنها ايفا مي كند. به همين منظور، اين مطالعه به بررسي رابطه ي بين استفاده از راهبردهاي ارزشيابي مستمر و حس خودكارآمدي معلمان انگليسي به عنوان زبان خارجي در ايران پرداخته است. علاوه بر اين، اين تحقيق در مورد رابطه و اثر متقابل بين استفاده معلمان انگليسي از راهبردهاي ارزشيابي مستمر، جنسيت، ميزان تجربه، و حس خودكارآمدي آنها بررسي كرده است. اين مطالعه از روش تحقيق توصيفي پس ‌رويدادي استفاده كرده و يك پرسش نامه ي سه بخشي شامل اطلاعات فردي، راهبردهاي ارزشيابي مستمر معلمان، وحس خودكارآمدي معلمان را به كار گرفته است. جهت جمع آوري داده ها، 61 معلم انگليسي به عنوان زبان خارجي، شامل 31 شركت كننده ي خانم و 30 شركت كننده آقا، از طريق نمونه گيري در دسترس، انتخاب شده و پرسش نامه را بر اساس نظر و دانش كلي شان از ارزشيابي و استفاده از اين راهبردها در كلاس درس كامل كردند. چندين راهبرد آماري جهت تجزيه وتحليل سوال هاي تحقيق به كار گرفته شد. نتايج ضريب همبستگي پيرسون و اسپيرمن نشان داد كه استفاده ي معلمان از راهبردهاي ارزشيابي مستمر به طور مثبت با حس خودكارآمدي آنها ارتباط دارد. اگرچه، نتايج ضريب همبستگي اتا نشان داد كه هيچ رابطي معني دار آماري بين استفاده ي معلمان از راهبردهاي ارزشيابي مستمر ودو متغير ديگر جنسيت وميزان تجربه وجود ندارد. در نهايت، نتايج حاصل از تحليل واريانس سه طرفه نشان داد كه هيچ اثر متقابل معني دار آماري بين استفاده ي معلمان از راهبردهاي ارزشيابي مستمر، حس خودكارآمدي معلمان، جنسيت، وميزان تجربه ي آنها وجود ندارد. بنابراين، آگاهي بيشتر معلمان، از روش اجراي راهبردهاي ارزشيابي مستمر در آموزش، مي تواند حس خودكارآمدي آنها را افزايش دهد. نتايج اين تحقيق كاربردهاي بسياري در آزمون سازي زبان، آموزش زبان انگليسي و تهيه و تدوين مطالب درسي دارد. به عنوان مطلب آخر، يافته هاي اين تحقيق پيشنهاداتي را براي مطالعات بيشتر فراهم آورده است.

This study sought to examine the relationship between the use of formative assessment strategies and the Iranian EFL teachers’ sense of self-efficacy. Moreover, this study investigated the relationships and interactions between the EFL teachers’ use of formative assessment strategies, their gender, level of experience, and sense of self-efficacy. This is a descriptive ex post facto design study which employed a three-part questionnaire, including demographic information, teachers’ formative assessment strategies, and teachers’ sense of self-efficacy. In order to collect data, sixty-one EFL teachers, including thirty-one female and thirty male participants who were selected through convenience sampling, completed the questionnaire. Multiple statistical strategies were employed to analyze the research questions of the study. The findings of Pearson’s and Spearman Rho correlation indicated that the EFL teachers’ use of formative assessment strategies was positively correlated with their sense of self-efficacy. However, the results of eta correlation coefficients revealed that there was no statistically significant relationship between the teachers’ implementation of formative assessment strategies and two other variables of gender and level of experience. Finally, the results of a three way factorial Analysis of Variance (ANOVA) evinced that there was no statistically significant interaction between the teachers’ use of formative assessment strategies, teachers’ sense of self-efficacy, their gender, and level of experience. Therefore, when the teachers become more aware of the ways to implement formative assessment strategies to inform instruction, their sense of self-efficacy can increase. This study has some implications in language testing, English pedagogy, and syllabus design and materials development.