چكيده :
با اينكه تشريح اساس علم پزشكي است ولي ترقي مهمي نكرده است . در يكي از كتابهاي هند قديم كه تاليف susRuta مي باشد قسمت مهمي راجع به تشريح ديده مي شود. اطلاعات تشريحي بقراط در قرن پنجم قبل از ميلاد بيشتر به تشريح حيوانات بود. اطباء بزرگي از فرهنگستان اسكندريه كالبد شكافي بدن انسانرا معمول كردند. هروفيلوس اولين كسي است كه روي بدن انسان كالبد شكافي كرد. آراسيستراتوس قلب را بطوركامل توصيف كرد. سلوس در جراحي خيلي جلوتر از بقراط رفته . اين شخص عمل سزارين راشرح داده است . جالينوس بوجود دو نوع عصب پي برد. در قرون وسطي اطباء بزرگي از قبيل رازي ، ابن سينا در شرق و ابن رشد و ابن ميمون در غرب پديد آمدند ولي در قسمت تشريح اطباء اسلامي چيزي به معلومات بقراط و جالينوس نيفزودند كه يكي از دلايل آن منع كالبدشناسي از نظر ديني بود. اولين تشريح دان لايق در قرن سيزدهم ميلادي ماندينو مي باشد. در اواخر قرن پانزدهم كالبد شكافي جسد بطور رسمي بوسيله پاپ 17 Sixte-IV- چهارم رسما اجازه داده شد. با شروع رنسانس علم تشريح رو به ترقي گذاشت و اطباء بزرگي پيدا شدند كه باعث ترقي علم تشريح مي باشند كه از ميان اين پزشكان به يك مغز سوييسي به نام پاراسلوس برمي خوريم . اين شخص به عنوان مخالفت با جالينوس و ابن سينا كتابهاي اين اشخاص را سوزاند. از ديگر دانشمندان علم تشريح از آندرس وزاليوس نام برده مي شود.