پديد آورندگان :
صالحي, پيمان ايلام - استاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه ايلام, ايلام, ايران
چكيده فارسي :
بررسي تطبيقي ساختار و محتواي دو داستان كوتاه بياباني دولتآبادي و ترس(الخوف) محفوظ نشان ميدهد كه در بياباني، كثرت شخصيتها، حجم بلند داستان و اپيزودهاي متعدد باعث شده تا داستان يادشده طرح چندان مناسبي نداشته باشد؛ اما داستان الخوف، با پيروي از الگوي خطي پراپ، طرح كاملاً مناسبي دارد و برخلاف بياباني، تعدد شخصيتها در الخوف از كيفيت آن نكاسته و هر يك از آنان با كنشهاي خود در شكلگيري گرههاي داستاني، گرهگشايي و پيشبرد روند داستان، موثرند. برخلاف محفوظ، دولتآبادي از شيوه توصيف غيرمستقيم شخصيتها نيز بهره بردهاست و گاهي اوقات اين توصيف غيرمستقيم از لحاظ هنري، پختهتر ميشود؛ بهگونهايكه ديگر راوي، توصيفگر خصوصيات افراد نيست، بلكه بسياري از توصيفات، بهوسيله ساير شخصيتها ارايه ميشود. در اين دو داستان، تسلط فراوان دولتآبادي نسبت به محفوظ، در ديالوگنويسي كاملاً نمايان است. ازجمله خصوصيات نثر دو نويسنده، استفاده زياد از جملات كوتاه، ضربالمثلها و واژگان محلي است ولي نثر محفوظ، به دور از كلمات و فحشهاي ركيك است. پايان بياباني، باز و روبهگسترش است و الخوف، پاياني بسته اما تراژيك دارد.
كليدواژه :
محمود دولتآبادي , نجيب محفوظ , بياباني , الخوف , ساختار , محتوا , الشكل , المضمون , DolatAbadi , Naguib Mahfooz , DesertMan , Dread , Formalistic criticism , Short Story , Comparative Literature ,