شماره ركورد كنفرانس :
3226
عنوان مقاله :
تحليل عرفاني داستان يوسف و زليخا در آثار منظوم سنايي و مولوي
پديدآورندگان :
كريمي پور منصوره دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران جنوب , نجار نوبري عفت دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
يوسف , زليخا , درون مايه , عرفان , قرآن كريم
عنوان كنفرانس :
دوازدهمين گردهمايي بين المللي ترويج زبان و ادب قارسي
چكيده فارسي :
يكي از جلوه هاي تأثير قرآن كريم در ادبيات فارسي داستان هاي پيامبران است كه در تفاسير، شرح مبسوط هريك آمده و شاعران با توجه به روايت قرآني و بيان مفسران، آن قصه ها را به ذوق خويش بيان كرده و جنبه اي از آن را مؤكد آورده اند و از بخشي از روايت، چشم پوشيده اند. داستان يوسف پيامبر (ع) بهترين قصه قرآن است كه شعراي بسياري بدان تمسك جسته اند و عشق يعقوب و زليخا به يوسف و حسادت برادران و دسيسه زليخا را در تعابير و مضامين گوناگون به تصوير كشيده اند. اين داستان در كلام شعراي عارف پيشه، بيشتر روايت شده و چاشني «عرفان»، تأويل هنري به شالوده قصه بخشيده است، اما از اصل كلي و روايت اصلي منحرف نشده است. در پژوهش حاضر به شيوه توصيفي - تحليلي به درون مايه هاي عرفاني داستان يوسف و زليخا در آثار منظوم سنايي و مولوي پرداخته شده است. يافته هاي تحقيق نشان دهنده آن است كه در ميان مضامين به كار رفته از داستان يوسف، مضاميني همچون يعقوب و فراق فرزند، صفات مثبت و عرفاني يوسف و مكر برادران يوسف بيشترين فراواني را دارند. اگرچه مولانا تقريبا دو برابر سنايي به داستان مذكور در آثار منظوم خود اشاره كرده است، اما تمايلات عرفاني سنايي نسبت به مولانا بيشتر است.