مفهوم فقر و تحول در شاخص هاي اندازه گيري آن

فقر يكى از عوامل مؤثر سياست‌گذاران در دفاع از سياست‌هاي اقتصادى است. مردم و تحليل گران سياست‌هاي اقتصادى دولت، همواره مي‌خواهند بدانند كه آيا فقر بين فقرا كاهش يافته است يا افزايش؟ شكاف فقر بهبود يافته است؟ و همچنين توزيع درآمد، عادلانه‌تر شده است يا خير؟سياست‌گذاران همواره در جستجوى راه‌حل و پاسخى قاطع به پرسش‌هاي مذكور و دفاع از سياست‌هاي خود هستند. اگر فقرزدايي، يكى از اهداف و اولويت‌هاي صريح دولت‌ها باشد، دولت‌ها بايد بتوانند به لحاظ مفهومى، از آن دفاع كنند. اين كار زمانى ميسر است كه دولت‌ها بتوانند فقر را با شاخص‌هاي مورد پذيرش جامعه، اندازه‌گيري كنند و شاخص‌هاي مذكور نيز در بين عموم مردم، پذيرفتنى و قابل درك باشند. باوجود اهميت اين موضوع، مفهومى كردن روش‌هاي اندازه‌گيري و مقايسه فقر، همواره پرسش و نگرانى اصلى سياست‌گذاران بوده است. هدف اين مقاله كه به روش مروري با استفاده از منابع كتابخانه‌اي و اينترنتي تهيه‌ شده، بررسي ابزارها و شاخص‌هاي متداول و گوناگون براى اندازه‌گيري و مقايسه فقر مي‌باشد و تلاش دارد تا بهترين شاخص‌ها را براي اندازه‌گيري فقر بيان نمايد.