شماره ركورد كنفرانس :
3542
عنوان مقاله :
بازنمود بحران هاي جهاني انسان معاصر در آينه ي مثنوي معنوي
پديدآورندگان :
فروزاني فرزانه دانشگاه پيام نور استهبان
كليدواژه :
آموزههاي ديني و عرفاني , بحرانهاي جهاني , مولوي
عنوان كنفرانس :
سيزدهمين گردهمايي بين المللي انجمن ترويج زبان و ادب فارسي
چكيده فارسي :
مولانا جلال الدين محمد بلخي از بزرگ مردان تاريخ ادبيّات اين كهن سرزمين است كه كتاب سترگ او شاه راهي براي رسيدن انسانهاي تمام اعصار به آرمان شهر سعادت است ؛ كتابي كه مرزهاي زمان و مكان را در نورديده و باژرفنايي به عظمت اقيانوس جان دروازههاي تعالي را گشوده است. او انسان به حقيقت رسيده اي است كه طعم درد بشري را چشيده و داروي درمانگر آن را در قاموس كلام معجزه آساي خويش ريخته است واين جان تشنه ي انسانيّت است كه بايد آن راجرعه جرعه بنوشد تا راز رسيدن و يكي شدن با درياي عشق و وارستگي را دريابد. مولانا در وراي كتاب خويش در هيات يك انسان چند بعدي متجلي ميشود كه ميتواند با نگاهي موشكافانه همه ي پرسشهاي بي پاسخ در حوزه ي ارتباط انسان با خود وخداي خود همچنين ديگر انسانها و نيز جهان پيرامون او را بيان كند و اين توانمندي او چيزي نيست جزرسيدن به شناخت ومعرفت جاودان كه از خود شناسي آغاز ميشود و به خداشناسي و نيل به ساحات نوراني وصال به معبود يگانه ميانجامد. بنابراين با توجه به جامعيّت آثار اين حكيم فرزانه برآن شديم تا در اين مقاله به بررسي و بازنمود بحرانهايي كه امروزه روح و جان اجتماع بشري را دست خوش دگرگوني و تلاطم كرده بپردازيم و همچنين برخي از راه كارها و پيامهاي جهاني مولانا را كه فراروي انسان قرار داده است بيان كنيم. اين مقاله به شيوه ي توصيفي- تحليلي به بررسي اين مباحث در دفتر دوم مثنوي ميپردازد. حاصل اين جستار نشان ميدهد كه مولانا در اين بخش به بحرانهايي همچون خداناباوري، خودناشناسي و معنويت گريزي، شكاكيت، بيگانگي و تنهايي، احساسات گرايي تبعيت از انديشههاي غالب و تقليد پرداخته است وبراي برخي از اين دردها و بحرانها پيامي درمانگر داده است.