چكيده فارسي :
به نظر مي رسد كه كليات مديريت چه در جوامع اسلامي و چه در جوامع غيراسلامي يكسان باشد و شاكله اصلي آن، همان عوامل اصلي مديريت يعني برنامه ريزي تا كنترل و نظارت است؛ اما از آنجا كه مباني عقيدتي و ارزشهاي هرجامعه با جامعه ديگر متفاوت است، بنابراين بايد مديريت اسلامي، مباني خاص خود را هم دارا باشد.از سويي اساس هر عملي در انسان چه نيكو و چه زشت نحوه انديشيدن اوست.شيوه تفكرآدمي است كه او را به سمت موفقيت و يا شكست سوق مي دهد.همين اصل ساده مي تواند سازمانها را نيز تحت الشعاع قرار دهد.لذا در اين تحقيق بحث تفكر استراتژيك از منظر مديريت اسلامي و مديريت علمي با ده مولفه تفكر سيستمي،عزم استراتژيك،پيشبرد بر اساس رويكرد علمي،فرصت طلبي هوشمندانه،تفكر در زمان،تفكر مفهومي،آينده نگري،هوشياري محيطي،يادگيري مستمر،ارتباطات موثر مورد مقايسه و بررسي قرار مي گيرد.بدين منظور از كاركنان شركت توسعه 1 مپنا كه تعدادشان 630نفر است با استفاده از فرمول كوكران نمونه اي 239 نفره انتخاب شد و با روش نمونه گيري تصادفي ساده پرسشنامه محقق ساخته بين آنها توزيع گرديد.روايي تحقيق با استفاده از روايي صوري مورد تاييد قرار گرفت و پايايي تحقيق نيز با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ تاييد گرديد. مقدار آلفاي كرونباخ براي پرسشنامه تفكر استراتژيك از ديدگاه مديريت اسلامي 784/0 و براي ديدگاه مديريت علمي 806/0 محاسبه شد كه مقدار قابل قبولي است.نتايج تحقيق نشان داد كه در نتيجه كلي تحقيق؛ تفاوتي بين تفكر استراتژيك در مديريت علمي و مديريت اسلامي وجود ندارد و فقط در برخي مولفه ها سو گيري وجود دارد.
چكيده لاتين :
It seems that the management generalities are the same in both Islamic and non-Islamic societies, and its main component is the basic management factors, i.e., planning, control, and supervision; although the ideological basis and values of each society differ, Islamic management should have its own foundations. Besides, the basis of every human action, whether good or bad, is the way he thinks. It is the way of thinking which leads human to achieve success or be doomed to failure. This simple principle can overshadow the organizations as well. Therefore, in the present study, strategic thinking was compared and reviewed in term of Islamic and scientific managements with ten components of “systems thinking, strategic determination, advancement based on scientific approach, intelligent opportunism, thinking in time, conceptual thinking, futurism, environmental consciousness, continuous learning, effective communication”. For this purpose, 239 employees of MAPNA Group Company out of 630 people were selected using a Cochran formula and then a researcher-made questionnaire was distributed among them by simple random sampling. The validity and the reliability of the research were confirmed by formal validity and Cronbach’s alpha coefficient, respectively. Cronbach’s alpha for the strategic thinking from the Islamic management and scientific management’s perspectives were 0.784 and 0.806, respectively, which were acceptable. The research results indicated that in general there was no difference between strategic thinking in scientific and Islamic managements and there was only a shift in some components.
