ايجاد مزيت رقابتي در بازاريابي صنعتي با رويكرد هزينه يابي هدف و زنجيره ارزش به منظور كاهش قيمت تمام شده

Creating a competitive advantage in industrial marketing with the goal of costing and value chain approach to reduce cost

سازمان هاي توليدي هوشيار همواره بطور مستمر در تلاش هستند تا قيمت تمام شده محصولات خود را كاهش داده و مزيت رقابتي خود را نسبت به ساير رقبادر بازارهاي داخلي و خارجي افزايش داده و موفق تر عمل نمايند . اين سازمانها با درك فضاي پيچيده بازارها ، تمامي واحدهاي اجرايي را به مثابه مجموعه اي از متغيرهاي كاملاً مرتبط با هم در نظر گرفته و موقعيت خود در فضاي دروني و بيروني را به شيوه اي يكپارچه تعريف و تحليل مي نمايند . سازمان صنعتي توليد محور براي نيل به اين هدف چالش هاي زير را پيش رو دارند : تعيين بهاي تمام شده واقعي و درست كالا و خدمات، چگونگي تشخيص هزينه هاي اضافه و كاهش آنها ،تهيه و مهيا سازي اطلاعات با استفاده از معيارهاي اندازه‌گيري فرآيندهاي اقتصادي در طول دوره‌هاي مختلف براي تحليل دلايل و عوامل ايجاد حقايق هزينه هاي توليدي، بهبود فرايندها بمنظور دستيابي به مزيت رقابتي. اين مقاله نشان مي دهد كه تمركز در بازار با ادغام مفاهيم علوم كاربردي ايجاد و افزايش مزيت رقابتي بازاريابي صنعتي با رويكرد هزينه يابي هدف و زنجيره ارزش به منظور كاهش قيمت تمام شده نتايج مناسبي در بر خواهد داشت .

The smart manufacturing organizations are constantly striving to reduce their product cost price and increase their competitive advantage than domestic and foreign market competitors. Understanding the complexity of the markets, these organizations consider all the executive units as a set of totally related variables, and define and analyze their position in the interior and exterior in an integrated manner. Productive industrial organization has the following challenges to achieve this goal: to determine the true and correct cost of goods and services, how to identify additional costs and reduce them, and provide information using the criteria of measuring economic processes during different periods to analyze the causes and factors of generating production cost facts, improve processes to achieve competitive advantage. This paper shows that focusing on the market by integrating the concepts of applied industrial marketing sciences with the approach of target costing and value chain, has led to appropriate results such as emphasis on the nature of the causes of the cost price increase, the analysis of the share of each component of the cost, the status of the technology, the status of training, the status of waste, how to supply raw materials and replace the appropriate raw materials for the organization.