شماره ركورد كنفرانس :
3830
عنوان مقاله :
تأثير تمرين پرتاب توپ از بالاي شانه بر عملكرد عضلاني افراد مبتلا به سندروم داون
پديدآورندگان :
ولي نقندر نرگس nargess.vali@gmail.com دانشكده علوم ورزشي، دانشگاه فردوسي مشهد ؛ , سهرابي مهدي sohrabi@um.ac.ir دانشكده علوم ورزشي، دانشگاه فردوسي مشهد ؛ , طاهري حميدرضا Hamidtaheri@um.ac.ir دانشكده علوم ورزشي، دانشگاه فردوسي مشهد ؛ , كبروي حميدرضا Hkobravi@mashdiau.ac.ir گروه مهندسي پزشكي، دانشكده مهندسي، دانشگاه آزاد اسلامي مشهد ؛ , خداشناس عزت Khodashenase@mums.ac.ir گروه اطفال، دانشكده پزشكي، دانشگاه علوم پزشكي مشهد؛
كليدواژه :
پرتاب توپ , سندروم داون , عملكرد عضلاني
عنوان كنفرانس :
دومين همايش ملي كاربرد علوم ورزشي در سلامت
چكيده فارسي :
مقدمه
سندرم داون يا تريزومي 21 از رايج ترين انواع كم تواني ذهني است. افراد مبتلا به سندروم داون با چالش هاي كنترل حركتي متعددي مواجه هستند. الگوي غيرطبيعي و ناكارآمد هماهنگي و اشكال در پيش برنامهريزي حركتي در مواجهه با شرايط متغير محيطي از ديگر ويژگيهاي اين افراد است. شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد كودكان و بالغين مبتلا به سندروم داون در آغاز حركات عملكرد عضلاني را بهصورت هم انقباضي نمايش ميدهند. به نظر ميرسد كه تحت شرايط غيرعادي مثل بينظميهايي در ادراك محيط و تصميمگيري و يا تغييرات ساختاري و بيومكانيكي در سيستم عصبي مركزي، احتمالاً سيستم عصبي مركزي اولويتهايش را مجدداً بررسي ميكند. اين افراد ميتوانند با استفاده از تمرين، توانايي خود را براي پيش برنامهريزي و هماهنگي حركتي بهويژه هنگام استفاده در تكاليف متغير بهبود دهند. در افراد مبتلا به سندروم داون كه توانايي اجراي حركات ارادي در آنها به دلايل طبيعي چون مشكلات ژنتيكي مختل شده است مكرراً يك سؤال اصلي مطرح ميشود كه آيا الگوهاي حركتي كه ميتوانند تا حدي متفاوت از الگوهاي مشاهدهشده در اشخاص طبيعي باشند، عملاً غيرطبيعي هستند و بايد اصلاح شوند؟ بهعلاوه مشخص نيست كه در صورت تغيير عملكرد عضلاني، اين الگوها در طولانيمدت نيز حفظ خواهند شد يا خير. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسي شاخص هم انقباضي بين عضلات دوسر و سه سر در مهارت پرتاب از بالاي شانه در افراد تمرين نكرده مبتلا به سندروم داون و بررسي تأثير تمرين حركات پرتابي بر شاخص هم انقباضي بود.
روش
شركتكنندگان شامل 27 دختر و پسر آموزش پذير مبتلا به سندروم داون بودند كه بهصورت هدفمند و در دسترس از بين دانش آموزان مدارس استثنايي انتخاب و به دو گروه تمرين مهارتهاي پرتابي (هشت پسر و نه دختر، ميانگين سني: 12±2 سال) و گروه كنترل (سه پسر و هفت دختر، ميانگين سني: 13±2 سال) منصوب شدند. از دستگاه الكتروميوگرافي (EMG, BioVision) به منظور ثبت فعاليت الكتريكي عضلات سه سربازو و دو سربازو استفاده شد. هدف موردنظر براي پرتاب، دايرهاي متحدالمركز به قطر يك متر بود كه در مركز آن ضربدري به ابعاد 10 در 10 سانتيمتر مشخص شده بود. مركز اين دايره در ارتفاع 80 سانتيمتري زمين واقع شده بود. به افراد در مورد چگونگي انجام پرتاب از بالاي شانه دستورالعمل لازم داده شد. سپس از افراد خواسته شد تا با دقت هرچهتمامتر در هر يك از فواصل 2 متري، 75/2 متري و 3.25 متري، سه بار توپ تنيس را به سمت مركز هدف پرتاب كنند. يك روز بعد، دوره تمريني (شامل هفتهاي سه جلسه و هر جلسه 45 دقيقه به مدت نه جلسه) آغاز شد. هر فرد، طي هر جلسه 40 پرتاب، در پايان نه جلسه در هر فاصله 120 پرتاب و درمجموع 360 پرتاب انجام داد. سپس از افراد هر سه گروه پسآزمون و يك هفته بعد نيز آزمون يادداري با همان مسافت ها به عمل آمد. به منظور محاسبه شاخص هم انقباضي (CI) بين عضله دوسربازو به عنوان عضله موافق و عضله سه سربازو به عنوان عضله مخالف از كوشش هاي MVC استفاده شد. پس از انجام محاسبات لازم مقادير در فرمول هم انقباضي وارد شد. در اين فرمول BC عضله دو سر بازو، TC عضله سه سر بازو و t1 و t2 ابتدا و انتهاي بازه حركت (اولين حركت رو به بالاي مچ دست تا لحظه رهايي) ميباشند.
CI =(∫_t1^t2▒〖EMG〗_BC □(24 (t)dt))/(∫_t1^t2▒〖[EMG〗_TC +〖EMG〗_BC]□(24 (t)dt))× 100
نتايج
آزمون تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر در بررسي شاخص هم انقباضي در پيشآزمون نشان داد كه اثر مسافت پرتاب، اثر گروه و اثر تعاملي اختلاف معناداري نداشت. بااينحال نتايج اين آزمون نشان داد كه در پسآزمون اثر مسافت و اثر تعاملي معنيدار نبوده ولي اثر گروه معنيدار بود (F=10.013, p=0.004). در پسآزمون و در هر سه فاصله شاخص هم انقباضي در گروه تمرين كرده بهطور معنيداري كمتر از گروه كنترل بود. مجدداً در پيگيري نتايج آزمون هيچ اختلاف معنيداري در مسافت، گروه يا اثر تعاملي نشان نداد (p 0.05).
بحث
هدف از تحقيق حاضر بررسي عملكرد عضلاني افراد مبتلا به سندروم داون در مهارت پرتاب از بالاي شانه و تأثير تمرين پرتاب بر اين الگوها بود. در پيشآزمون بين شاخص هم انقباضي عضلات دو سر و سه سر در سه مسافت پرتاب تفاوتي مشاهده نشد. ولي پس از يك دوره تمرين مهارتهاي پرتابي شاخص هم انقباضي بين عضلات دو سربازو و سه سر بازو در گروه تمريني كمتر از گروه كنترل شد. با اين وجود در آزمون پيگيري شاخص هم انقباضي بين اين دو عضله به سطح پيشآزمون بازگشت. آروين (2002) اظهار ميدارد كه مبتديان در مراحل اوليه اكتساب يك مهارت حركتي، سطوح بالاتر از بهينهاي از هم انقباضي را نشان ميدهند كه منجر به افزايش ثبات شده و احتمال ارتكاب خطا را كاهش ميدهد. بنابراين به نظر ميرسد هم انقباضيهاي عضلاني اوليه كه در افراد مبتلا به سندروم داون ديده ميشود احتمالاً مداخله فعال سيستم عصبي مركزي را در تلاش براي بهينهسازي عملكرد حركتي منعكس ميسازد. آروين و آلميدا (1997) عملكرد عضلاني را تحت تأثير يك جلسه تمرين و لاتاش و همكاران (2007) پس از سه جلسه تمرين حركات تك مفصله مورد بررسي قرار دادند. محققان اظهار كردند كه تغيير الگوهاي هم انقباضي عضلاني به الگوهاي دوسويه كارآمد ناشي از اثر تمرين، حاصل سازگاريهاي عصبي عضلاني موقتي است و قابليت تعميم و ثبات براي ساير فعاليتهاي روزمره يا استفاده در زمانهاي بعدي را ندارد. يافتههاي اين پژوهش با ادبيات تحقيق در مورد سازگاريهاي عصبي عضلاني موقتي به دنبال تمرين در افراد مبتلا به سندروم داون سازگار است. به نظر ميرسد كه هم انقباضي يك دسترسي امن اعمالشده توسط سيستم عصبي مركزي را نشان ميدهد كه اجازه كنترل حركت در چهارچوب ظرفيت عملكردي آسيبديده سيستم را فراهم ميسازد و براي افراد مبتلا به سندروم داون با توجه به مشكلات حركتي فيزيولوژيكي شان بهيه باشد. به علاوه شايد استفاده از تمرينات طولاني مدت تر به حفظ كارآمدي اجراي مهارت كمك كند.
نتيجهگيري
افراد مبتلا به سندروم داون در ابتدا سطوح بالاتر از بهينه اي از هم انقباضي را بين عضلات دوسربازو و سه سربازو نشان دادند كه پس از يك دوره نه جلسهاي تمرين مهارتهاي پرتابي در مقايسه با گروه كنترل اين ميزان كاهش يافت ,ولي در مرحله پيگيري مجددا به سطوح اوليه در پيشآزمون بازگشت. اين نتايج ادبيات تحقيق را در مورد سازگاريهاي عصبي عضلاني موقتي ناشي از تمرين در افراد مبتلا به سندروم داون تأييد ميكند.