شماره ركورد كنفرانس :
3990
عنوان مقاله :
آموزش و پرورش شهروند تأثيرگذار
عنوان به زبان ديگر :
Education and training of the effective citizen
پديدآورندگان :
فرهادي آسكي منيژه دكتراي پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران
تعداد صفحه :
6
كليدواژه :
شهروند تأثيرگذار , آموزش خلاقانه , پرورش صحيح
سال انتشار :
1397
عنوان كنفرانس :
اولين كنگره بين المللي و پنجمين كنگره ملي آموزش و سلامت كودكان پيش از دبستان
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
شهروند تاثيرگذار انساني است كه زماني كه از فضاي دانش آموزي و دانشجويي وارد فضاي كار و زندگي مي شود بتواند موفق و خوشبخت باشد و براساس و با تكيه بر اين موفقيت خويش و رضايت دروني اي كه از خود دارد بتواند بر محيط پيرامونش، بر انسان‌هاي جامعه دور و برش تاثير مثبت گذاشته و در واكنش آن تاثير مثبت بگيرد و در اين واكنش رفت و برگشتي بتواند اين كنش و واكنش را تقويت كند و يك حلقه مثبت قرار دهد و بتواند از اينكه مي‌تواند اينچنين بر محيط اطرافش اثر مثبت مي گذارد احساس رضايت و خوشبختي و موفقيت بيش‌تري كند و به دنبال آن‌‌ باز تاثيرگذاري بيش‌تري داشته باشد و به دنبال تاثيرگذاري بيش‌تر، احساس موفقيت و خوشبختي بيش‌تر را در يك حلقه مثبت به جريان بيندازد تا آنها همديگر را تقويت كنند و در آن حلقه مثبت پيش رود.تا حدي مي‌توان اينطور بيان كرد كه موفقيت در نتيجه سيستم آموزشي صحيح و خوشبختي و رضايت دروني در نتيجه سيستم پرورشي درست، در مورد يك انسان به جريان مي افتد. گرچه موفقيت يكي از لوازم براي خوشبختي بوده و مي توان گفت پيش نياز و شرط لازمه خوشبختي است اما شرط كافي براي خوشبختي نيست. اگر كسي بخواهد احساس خوشبختي كند بايد به خوبي پرورش پيدا كرده باشد، بداند و در وجودش نهادينه شده باشد كه چگونه خوشبخت باشد و از خودش رضايت دروني داشته باشد و تصوير دروني از خودش، يك تصوير مثبت و موفق و با حال خوب باشد. لازمه دستيابي به اوج موفقيت، قرارگيري فرد در يك شرايط تعادلي براي يادگيري و رشد است؛ همانگونه كه شرط اصلي خوشبختي پرورش فرد در حالت تعادل است. دو اصل موفقيت و خوشبختي كه حاصل رشد در شرايط تعادلي است، اصلي ترين عامل براي تبديل شدن يك فرد به عنوان «يك شهروند تاثيرگذار» است. اگر بخواهيم يك كودك، خردسال يا نوجواني كه مسير آموزش و پرورش را طي مي كند به درختي تشبيه كنيم، مي توانيم آموزش را كه پيش نياز موفقيت است به تنه آن درخت و پرورش را كه پيش نياز خوشبختي و رضايت دروني است به شاخه هاي آن درخت تشبيه كنيم و اينطور بيان كنيم كه يك انسان زماني در تعادل است كه هم تنه تنومند و هم شاخه-هاي برومند و قوي و متناسبي داشته باشد به نحوي كه يك درخت با تنه، شاخه، برگ و ميوه تمام عيار باشد و در واقع به اين طريق وقتي به آن درخت مي نگريم مي گوييم در تعادل است. مسير آموزشي به مثابه تنه درخت و مسير پرورشي به مثابه شاخه هاي آن درخت است بنابراين در مسير تعادلي دانش آموز، هيچ يك از آنها فداي ديگري نمي شود، تا رشد و نمو كرده و بزرگ شود. پس بنابراين لازم است كه در سيستم مهدكودك ها، پيش دبستاني ها و دبستان ها، جايي كه ما داريم كار آموزشي انجام مي دهيم، آموزش و پرورش به موازات همديگر باشد و اين دو مانند بال هاي يك پرنده، هر دو لازمه پرواز و تعالي اين انسان هستند، آموزش قوي به مثابه تنه درخت و براي موفقيت آن دانش آموز، و پرورش قوي به مثابه شاخه ها و برگ و ميوه درخت هستند و مي تواند زيرساخت هاي لازم را براي خوشبختي و رضايت آن فرد فراهم كند. بنابراين خوب است مراكز آموزشي ما و مربيان ما و معلمين ما در سياست گذاري ها به گونه اي عمل كنند كه آموزش و پرورش هم سنگ همديگر و به موازات يكديگر و به اندازه كافي در روند كار آن دانش آموز قرار بگيرد و ديده شود. در سنين پايين تر روند پرورش بايد پررنگ تر باشد و آموزش كم رنگ تر و هر چه سن بالاتر مي رود اين روند به تدريج تغيير پيدا كرده و براي پرورش، برنامه ريزي و وقت كم-تري لازم است و زماني كه به سال هاي دبيرستان مي رسيم براي آموزش وقت بيش تري لازم مي شود. در واقع براي اينكه اين انسان به گونه اي رشد و نمو پيدا كرده و به سمت تكامل پيش رود كه بتواند نقاط تعادل خودش را پيدا كند و در مورد هر مسير كل زندگي و روال كل شخصيت، مهارت ها و برنامه هايش بتواند در تعادل پيش رود، لازمه اش اين است كه توانمندسازي انجام شود، به اين صورت كه خود دانش آموز به گونه اي پرورش يابد كه بتواند نقطه تعادل خودش را پيدا كرده و براي خودش به گونه اي برنامه بريزد كه در تعادل رشد و نمو پيدا كند. در مقوله مهارت هاي زندگي، «چگونه زيستن» يكي از مهم ترين موضوعاتي است كه بايد به آن پرداخته شود تا از همان عنفوان كودكي در وجود دانش آموز نهادينه شود و اهميت تعادل را درك كند. مهارت هاي بسيار مهم ديگري هم براي اينكه انسان بتواند به موفقيت و خوشبختي برسد وجود دارد كه در تعادل انجام مي‌گيرد. يكي از مهم ترين اين مهارت ها «خلاقيت» است و اينكه آن انسان بتواند خلاقانه و خوشفكرانه به مساله فكر كند و بتواند بارش افكار داشته و ايده هاي جديدي براي حل مساله مطرح كند. مهارت مهم ديگر، «حل مساله» است كه آن فرد متدولوژي حل مساله را بداند و بتواند از رويكردهاي مختلف مساله را حل كند. «پژوهش گري» يكي ديگر از مهارت‌هاي مهمي است كه كودكمان را به گونه اي رشد دهيم كه علاوه بر چراجويي، كنجكاوي و پرسش گري مهارت پژوهش داشته باشد تا پاسخ سوال-هاي خودش رو پيدا كند. «پرسش گري» مهارت بسيار بسيار مهمي است. «تفكر نقادانه» و «توان تجزيه و تحليل» هم مهارت هاي ديگري‌اند كه مهم است تا تجزيه و تحليل عميق و خوشفكرانه در كودكان ما شكل بگيرد. و مهارتي كه در آخر نام مي برم و بسيار مهم است اين است كه كودك خوديادگيرنده باشد و با داشتن اين مهارت ها اين كودك مي تواند به سمت اينكه از مسير آموزش به موفقيت و از مسير پرورش به خوشبختي نائل شود تا بتواند براي فرداي جامعه شهروندي تاثيرگذار باشد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت