شماره ركورد كنفرانس :
3990
عنوان مقاله :
تجارب زيسته مادران كودكان با هوشبهر مرزيِ سنين پيش دبستاني: پديدارشناسي
پديدآورندگان :
رسوليان مژگان .rasoolian588@hotmail.com دانشجوي دكتري روانشناسي تربيتي دانشگاه آزاد اسلامي واحد اصفهان(خوراسگان) , نادي محمدعلي mnadi@khuisf. ac.ir. دانشيار گروه روانشناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد اصفهان(خوراسگان) , عابدي احمد a. abedi@gmail. com دانشيار گروه كودكان با نيازهاي خاص دانشگاه اصفهان , سجاديان ايلناز mnadi@khuisf. ac.ir دانشيار گروه روانشناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد اصفهان( خوراسگان)
كليدواژه :
تجارب زيسته , كودكان با هوشبهر مرزي , پديدارشناسي
عنوان كنفرانس :
اولين كنگره بين المللي و پنجمين كنگره ملي آموزش و سلامت كودكان پيش از دبستان
چكيده فارسي :
مقدمه: يكي از مسائل مهمي كه در تعليم و تربيت و رسيدن به اهداف پرورشي بايد در نظر گرفت سلامت جسماني و رواني كودكان ، وجود تفاوت هاي فردي كودكان، شناخت توانايي ها و استعداد هاي آنان و تنظيم برنامه هاي آموزشي متناسب با اين استعداد ها مي باشد.در راهنمايي تشخيصي اختلالات رواني، چاپ پنجم عملكرد ذهني مرزي بعنوان يك نمره ي هوشبهر كه يك تا دو انحراف پايين تر از ميانگين (85-71) است تعريف مي شود(اي پي اي ، 2013). اين گروه از افراد عليرغم داشتن نيازهاي آموزشي ويژه براي جايگزيني در سيستم آموزشي ويژه مناسب نيستند و طبق اصول نهضت عادي سازي و يكپارچه سازي آموزشي بايد در مدارس عادي آموزش ببينند.
بيان مساله:
كودك با هوشبهر مرزي از نظر ظاهر طبيعي است و مي تواند در بسياري از موقعيت ها ومكان ها بطور رضايت بخشي عمل كند، دقيقا به همين خاطر است كه درك وفهم وشناسايي آنان مشكل مي نمايد. اين كودكان معمولا استراتژي هاي محدودي براي حل مسائل ومشكلات دارنديعني فاقد مهارت هاي سازماني هستند ودر تعميم دادن وانتقال اطلاعات با مشكل مواجه مي شوند. اين گروه بر اساس بر آورد توزيع نرمال تقريبا1/14 در صد جمعيت را تشكيل مي دهندولي مطالعات نشان داده است كه درصد واقعي اين اشخاص بر اساس نمرات آزمون هوشي 4/12درصد مي باشد. نمرات آزمون هوشي كودكان مرزي بالاتر از آن است كه برچسب عقب ماندگي دريافت كنندو پايين تر از آن است كه آنها را در گروه با ناتواني يادگيري3 قرار دهيم. عليرغم شيوع نسبتا زياد دانش آموزان مرزي، بطور حيرت آوري تعداد تحقيقات علمي در مورد اين كودكان بسيار اندك مي باشد. اين مسئله شايد بدين علت باشد كه غالب يادگيرندگان مرزي شبيه دانش آموزان عادي وبهنجار در اكثر موقعيت ها وموارد عمل مي كنند وبه همين دليل مورد توجه كسي قرار نمي گيرند.
روش پژوهش:
تجارب زيسته يكي از روش هاي تحقيق كيفي مي باشد كه از نوع پديدار شناسي است. در اين روش اطلاعات از طريق مصاحبه با افراد خاص به دست مي آيد و سپس مورد تجزيه و تحليل كيفي قرار مي گيرد. در بخش تجارب زيسته، تحليل داده هاي كيفي بر اساس روش 7 مرحله اي كلايزي انجام پذيرفت كه عبارت است از:
1-در مرحله ي اول كلايزي، در پايان هر مصاحبه، ابتدا بيانات ضبط شده شركت كنندگان مكررا گوش داده مي شود و اظهاراتشان، كلمه به كلمه روي كاغذ نوشته شده و جهت درك احساس و تجارب شركت كنندگان چند بار مطالعه مي شود.
2-در مرحله ي دوم پس از مطالعه ي همه توصيف هاي شركت كنندگان، زير اطلاعات با معني و بيانات مرتبط با پديده ي مورد بحث، خط كشيده و به اين طريق جملات مهم مشخص مي شوند.
3-مرحله سوم كه استخراج مفاهيم فرموله است، بعد از مشخص كردن عبارات مهم هر مصاحبه سعي مي شود تا از هر عبارت يك مفهوم كه بيانگر معني و قسمت اساسي تفكر فرد بوده، استخراج شود.
4-بعد از استخراج كدها، پژوهشگر مفاهيم تدوين شده را به دقت مطالعه مي كند و بر اساس تشابه مفاهيم آن ها را دسته بندي مي نمايد. بدين روش، دسته هاي موضوعي از مفاهيم تدوين شده تشكيل مي شود
5-در مرحله ي پنجم،نتايج براي توصيف جامع از پديده ي تحت مطالعه به هم پيوند مي يابد و دسته هاي كلي تري را بوجود مي آورند.
6-در مرحله ي ششم، توصيف جامعي از پديده ي تحت مطالعه (تا حد امكان با بياني واضح و بدون ابهام) ارائه مي شود.
7-مرحله ي پاياني، اعتباربخشي با ارجاع به هر نمونه و پرسيدن درباره يافته ها انجام مي شود (امامي سيگارودي و همكاران، 1391). در اين مرحله داده ها جمع آوري شده مورد تحليل قرار گرفته و عوامل اصلي استخراج مي گردد.
جامعه آماري اين تحقيق را تجارب زيسته مادران داراي كودك با عملكرد ذهني مرزي تشكيل مي داد كه كودكانشان در طرح سنجش سلامت جسماني و آمادگي تحصيلي نوآموزان پيش دبستاني سال تحصيلي 97-96 بعنوان مرزي شناسايي شده بودند. براي اين منظور 20 نفر از مادران گروه هدف مورد مضاحبه قرار گرفتند.
يافته هاي پژوهش:
در اين راستا يافته هاي حاصل از تجارب زيسته مادران پس از استخراج موضوعي و طبقه بندي در 5 مضمون اصلي ((مشكلات حين زايمان))، ((تاثيرات در روابط بين فردي ))، ((نابساماني هاي خانوادگي))، ((بدخلقي و تكانشگري))، ((اختلالات رفتاري)) و چند مضمون فرعي خلاصه گرديد. با واكاوي تجارب زيسته مادران كودكان مرزي مي توان جهت حل مسائل و مشكلات اين قبيل كودكان و اتخاذ راهبردهاي حمايتي و درماني بهره برد.
بحث و نتيجه گيري:
بطور كلي براي برنامه ريزي و آموزش اين كودكان در درجه اول بايد آنها را بطور كامل شناسايي نمود وبراي شناخت كامل اين كودكان بايد ارزيابي همه جانبه اي از آنها به عمل آيد. بايد اين باور پرورش يابد كه هر كودك قابليت پيشرفت دارد ودر محيط مطلوب وغني بهتر وسريع تر پيشرفت مي كند وبالاخره اينكه راز موفقيت برنامه هاي تدوين شده براي اين كودكان مشاركت وآموزش والدين است . بنابراين آموزش اين كودكان بايد همگام با آموزش وبرنامه ريزي براي والدين آنها باشد. آموزش بهنگام مي تواند باعث از بين بردن يا به حداقل رساندن محدوديت هاي تحصيلي فرد شود و عوامل محيطي نامناسب مي تواند منجر به ايجاد مشكلات ثانويه ي تحصيلي و رفتاري گردد. فراهم نمودن زمينه جهت تعامل بين والدين و معلمان مي تواند بسياري از كمبودها ونقايص موجود را بهبود بخشد(افروز، 1393). از سوي ديگر توجه به مسائل روانشناختي مانند احساس امنيت، نياز به محبت ، نياز به پيشرفت و. . . براي بدست آوردن اميد، اعتماد به نفس و بدست آوردن انگيزه جهت تامين سلامت رواني دانش آموز مرزي ضروري است.