شماره ركورد كنفرانس :
4008
عنوان مقاله :
تحليل زمانمندي روايت در داستان ضحاك مار دوش (با تكيه بر نظريۀ ژرارژنت)
پديدآورندگان :
رفعت‌خواه فاطمه rafatkhah.f@gmail.com دانشجوي دورۀ دكتري رشتۀ زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه حكيم سبزواري , استاجي ابراهيم ebrahimestaji@yahoo.com دانشيار زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه حكيم سبزواري
تعداد صفحه :
22
كليدواژه :
زمان روايي , ژنت , فردوسي , داستان ضحاك.
سال انتشار :
1395
عنوان كنفرانس :
اولين دوره همايش روايت پژوهي
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
بيشتر روايت‌شناسان، زمان را جزءِ لاينفك و پراهميّت عناصر هر روايت مي‌دانند. مقولۀ زمان در جهان داستان، به روابط زماني ميان داستان و گفتمان (روايت) اشاره دارد. ژرار ژنت (1930) به عنوان مؤثرترين نظريه‌پرداز روايت‌شناس در زمينة زمان متن، ميان زمان‌ تقويمي و زمان‌ روايي، تفاوت قائل است. او مسير گردش داستان را از زمان‌ تقويمي به زمان‌ روايي (متن)، به سه مبحث عمدة: نظم، تداوم و بسامد طبقه‌بندي كرده است. فردوسي، بزرگ‌ترين حماسه سرايي ايران و شاهنامه ارزشمندترين اثر حماسي در ادب پارسي است. داستان‌ها در شاهنامه نقش مهم و تعيين كننده‌اي ايفاء مي‌كنند و همين امر باعث گرديده كه از زوايايي گوناگون قابل بررسي باشند. داستان «ضحاك» در شاهنامه، يكي از داستان‌هاي اساطيري است كه به دليل داشتن ويژگي‌ها و ساختار خاصي كه دارد از منظر ديدگاه‌هاي جديد نقد ادبي به ويژه نظريۀ زمانمندي ژنت شايستۀ بررسي و تحليل است. در اين پژوهش كه به شيوة توصيفي – تحليلي صورت گرفته است، تلاش مي‌گردد تا با بررسي زمانمندي روايت در سه مبحث (نظم، تداوم و بسامد) در داستان ضحاك، به منطبق بودن اين اثر در چارچوب نظريه ژنت پرداخته شود. نتيجه اين پژوهش حاكي از آن است كه فردوسي به عنوان يك شاعر كلاسيك توانسته است از عنصر زمان در داستان ضحاك بهره وافي را ببرد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت