شماره ركورد كنفرانس :
4030
عنوان مقاله :
نظام تعامل «تطبيق» يا «رقص در تعامل»، راهي براي برون رفت نظام روايي كلاسيك گرماس از چارچوب هاي ساختارگرايي
پديدآورندگان :
بابك معين مرتضي دانشيار دانشگاه آزاد واحد مركز
تعداد صفحه :
1
كليدواژه :
نظام روايي كلاسيك , نظام برنامه مدار , مجاب سازي , تطبيق , لاندوفسكي , رقص در تعامل.
سال انتشار :
1395
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي روايت و انواع ادبي (Narrative Across Literary Genres)
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
در نظام روايي كلاسيك ِ گرماسي كه مبتني بر ساختارگرايي بوده و تجزيه و تحليل هاي آن صرفاً بر روي متون بسته و جدا از هر «تجربه زيسته» صورت مي گيرد، با دو نظام معنايي «برنامه مدار»، (مبتني بر اصل «نظم و قاعده») و «مجاب سازي» (مبتني بر« نيت مندي») مواجه ميشويم. دراين نظام روايي، كنشگر سوژه، كه بريده از هر بافت تاريخي و زندگي در نظر گرفته ميشود، و گويي در بي زماني مطلق قرار دارد، تنها خود را با مالكيت ابژه ها تعريف ميكند. ابژه ها نيز در اين نظام بسته روايي، بي آن كه ويژگي هاي مادي و حسي آنها لحاظ شود، تنها و تنها در دستان سوژه ها به چرخش در مي آيند. در دهه هشتاد با چرخشي كه نشانه شناسي را به سوي دورنماي پديدارشناسي سوق مي دهد، با مفاهيمي مواجه مي شويم كه در نظام روايي كلاسيكي صحبتي از آنها نميشود، مفاهيمي مانند «حضور»،«تجربه زيسته»،«امر حسي»،«تن» و غيره.اريك لاندوفسكي، نشانه شناس فرانسوي پست گرماسي، بر اساس همين چرخش پديدارشناختي، و با تكيه بر مفاهيم و ابعاد گمشده ي معنا در نظام روايي كلاسيك گرماس، نظام معنايي ديگري را به نام نظام معنايي «تطبيق»، (مبتني بر «امر حسي») تعريف ميكند كه تكميل كننده نظام هاي معنايي «برنامه مدار» و «مجاب سازي» ميباشد. مهم ترين ويژگي بنيادي نظام معنايي «تطبيق» اين است كه در آن تعامل بين سوژه و ابژه، نه مبتني بر «مالكيت»، بلكه مبتني بر «وحدت» ميان آن ها تعريف ميشود، آن چه نويسنده اين سطور آن را «رقص در تعامل» (تعامل بين سوژه و ابژه) مي نامد. مقاله حاضر بر آن است تا، ضمن آشكار نمودن تفاوت در مباني و اصول اين نظام معنايي با نظامهاي معنايي روايي كلاسيك، نشان دهد كه اساساً چگونه با چرخش نشانه شناسي به سوي پديدارشناسي، مباني و اصول اين «رقص در تعامل» شكل ميگيرد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت