شماره ركورد كنفرانس :
4030
عنوان مقاله :
روايت به روايت ريكور: بازنگري انتقادي روايت شناسي غالب
پديدآورندگان :
نيكويي عليرضا alireza_nikouei@yahoo.com دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه گيلان؛
كليدواژه :
روايت شناسي , پل ريكور , مهمسيس , طرحافكني , شماتيسم.
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي روايت و انواع ادبي (Narrative Across Literary Genres)
چكيده فارسي :
روايت، محصولِ پافشاريِ لجوجانه ي ما بر معنا بخشيدن به جهانِ زندگيمان است. ما با تقطيع، قاب بندي و ريزودرشت كردنِ پديده ها و رويدادها برمبناي ارزش هاي كيفيِ خود يعني«احتمال، الزام و امكان»، جهان رواييِ خود را رقم ميزنيم. روايت شناسان، در سه بُرشِ «پيشاساختگرا، ساختگرا و پساساختگرا» در بيان نظريه هاي روايت و الگوهاي روايي عموما بر مولفه هايي چون«راوي،كنش، شخصيت،كاركرد/ خويشكاري، پِيرفت، زاويه ديد، كانونيشدگي و طرح» تاكيد كرده اند. آنجا هم كه بر مولفه ي «زمان» درنگي كرده اند مرادشان غالبا زمانِ شكسته شده و توزيع شده در فرايند روايت بوده است، اما ريكور به درستي و موشكافانه مفهوم فلسفي «زمان» و نقش آن را در ماهيت روايت در نظر دارد و از رهگذر زمان، به مفهوم آگوستينيِ آن، به «پيكربندي» و نقش «توجه» در سازماندهي وقايع و حوادث، برجسته سازي، به حاشيه راندن، ضرباهنگ و ديگر عناصِر روايي ميرسد. با چنين تلقي اي، ديگر روايت، صرفا به كاركرد بازنمايي بسنده نميكند بلكه خود در برساختن «واقعيت» و طرحِ «جهان هاي ممكن» نيز دخيل است. درواقع كثرت چشم اندازهاي روايت شناسي، تابعي است از تكثر وتنوع آثاري كه بررسي ميشوند كه خود ناشي از تفاوت هاي اقليمي، تاريخي، ايدئولوژيك، زيست جهاني و تجربه هاي آفرينش گري هستند. به تعبير بنيامين قصهگويي، بهمنزله يك كنش فرهنگي، با درك و برداشت افراد و فرهنگ ها از مفاهيم تجربه و زمان پيوندي عميق دارد. دراين ديد پيرنگ نه با اتّكا به نظريههاي ادبي بلكه با جست وجوي پيگير فلسفي شكل مي گيرد. ريكور، بهپيروي از كانت، تخيل مولّد يا خلاق را منشأ اصلي خلق معاني جديد و ابداع معناشناختي ميداند. تخيل مولّد به ياري شماتيسم/ شاكلهسازي عمل ميكند. روايت با طراحي و طرح افكني ما را قادر مي سازد كه تجارب زمانيِ آشفته و بيشكل و گنگ خويش را پيكربندي كنيم. از اين جهت طراحي روايي بسيار شبيه مقولات پيشين كانتي و شيوه اعمال اين مقولات بر ادراكاتاند. بدون اعمال مقولات، تجارب ما به توده درهم و بيمعنايي از ادراكات پراكنده بدل خواهد شد. مفهوم واقعي مه مسيس يا محاكات در بوطيقا بهخلاف تصور رايج، ناظر به همين شماتيسم است. در اين مقاله با تاكيد بر آراء ريكور درباب روايت، به نقد جريان غالب روايت شناسي در ايران و بررسي نمونه ها ميپردازيم.