شماره ركورد كنفرانس :
4030
عنوان مقاله :
امر كلي غيرقطعي در روايت تاريخي مرگ يزدگرد اثر بهرام بيضايي
پديدآورندگان :
هاشمي محمد mh7poetica@gmail.com دانشجوي دكتري فلسفه هنر، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات؛
كليدواژه :
روايت , تاريخ , كيت جنكينز , ارسطو , درام تاريخي , مرگ يزدگرد , بهرام بيضايي.
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي روايت و انواع ادبي (Narrative Across Literary Genres)
چكيده فارسي :
بنا به عقيده ي كيت جنكينز، گذشته و تاريخ چيزهاي متفاوتي هستند. گذشته سپري شده است و مورخان هنگام كار آن را ميسازند. جنكينز در فرايند مرتبط ساختن تاريخ و گذشته با يك ديگر وجود سه حوزه ي نظري معضل زاي عمده را تشخيص ميدهد: حوزه هاي اپيستمولوژي (معرفت شناسي)، متدولوژي (روش شناسي) و ايدئولوژي. به عقيده ي جنكينز مورخان در هر سه اين حوزه ها در وضعيتي قرار ميگيرند كه تبديل به راوياني ميشوند كه روايت هايي متكثر از تاريخ مي سازند. اين روايت هاي متكثر هيچ يك قطعي نيستند و بر حسب قرار داشتن مورخ به عنوان روايتگر تاريخ در اين حوزه ها مورد استنادهايي موقتي و متزلزل قرار ميگيرند. از منظر ارسطو، درام، برخلاف تاريخ، آنچه را كه روي داده است روايت نميكند، بلكه آنچه را كه احتمال روي دادنش وجود دارد، روايت ميكند. درام به تاريخ به عنوان روايتگر امري جزئي، طرح ميدهد و از آن امري كلي ميسازد. مقاله ي حاضر قصد دارد اين موضوع را تبيين كند كه چگونه در فيلم مرگ يزدگرد اثر بهرام بيضايي به عنوان يك درام تاريخي، روايت هايي متكثر از تاريخ ارائه ميشود كه در نتيجه ي آن از تاريخ به عنوان امر جزئي قطعي اسطوره زدايي مي شود. در روايت اسطوره اي از تاريخ، يزدگرد پس از شكست از اعراب، به طمع لباس ها و اموال احتمالي كه به همراه دارد، توسط آسياباني كشته ميشود. اما فيلم بيضايي با شكستن اين روايت اسطوره اي، از طريق ارائه ي آن توسط راويان متعدد، تاريخ را به عنوان يك امر قطعي به پرسش ميكشد.