شماره ركورد كنفرانس :
4037
عنوان مقاله :
بررسي احساس دروني معلماني كه بخشي ازآگاهي تاريخي دانش آموزان را حذف ميكنند.
پديدآورندگان :
عريضي حميدرضا nm68@yahoo.com استاد تمام دانشكده علوم تربيتي، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران؛
كليدواژه :
احساس دروني معلمان تاريخ , آگاهي تاريخي , كتاب درسي تاريخ , ناهماهنگي شناختي , روش تحقيق كيفي
عنوان كنفرانس :
همايش آموزش تاريخ در مدارس
چكيده فارسي :
طرح مسأله: معلمان ناگزيرند كه طبق كتاب درسي، تاريخ تدريس كنند كه ممكن است با تصورات يا دانش آن ها از زمينه مورد بحث كاملاً متفاوت باشد و گاهي تاريخ را به گونهاي تدريس ميكنند كه در خدمت اهداف گروههاي قدرت مند در جامعه است. تضاد بين آگاهي تاريخي آنان و محتوي تدريس، نوعي تضاد در رفتار ( عملكرد ) با انديشه آنان است. پرسش اصلي: پرسش اصلي در پژوهش حاضر اين است كه آيا معلماني كه بخشي از آگاهي تاريخي دانش آموزان را حذف ميكنند در درون خود داراي چه احساس دروني هستند و با آن چگونه كنار ميآيند؟فرضيه: تضاد بين آگاهي تاريخي معلمان و درس ارائه شده در آن ها منجر به نوعي ناهماهنگي بين رفتار و انديشه ميشود كه معلمان ناگزير از توجيه آن هستند. روش: در اين پژوهش كه به روش تحقيق كيفي از نوع پديدار شناسي انجام شده است؛ در دو مطالعه مستقل، به توجيه تضاد بين رفتار و انديشه معلمان تاريخ ( به روش وان مانن و ريكور ) پرداخته شده است. مواد تحقيق اول ( 5 = n1)؛ فيلم برنامه تلويزيوني لطف الله آجوداني در انتقاد از برخي مؤلفين تاريخي در اعتراض به حذف بخشي از سخنان مدرس در مجلس و تحقيق دوم ( 7 = n2 )؛ نوشتار افشار در مورد سند نداشتن متني تاريخي از كاشاني ( در جهت تطهير او ) بوده است. نمونه تحقيق به صورت نمونه هدفمند از معلماني انتخاب شد كه اولاً به مواد تحقيق آگاهي داشته و ثانياً اين تضاد آگاهي تاريخي و متن تاريخي درسي را پذيرفته بودند. يافته ها: كدهاي محوري نشان داد كه براي اين معلمان، جهت گيري تعليمي و ايدئولوژيك بر واقعيت تاريخي رجحان دارد. كد محوري ديگر مربوط به اين بود كه دانش آموزان در صورت ارائه واقعيت ها دچار سر درگمي خواهند شد. هم چنين نگراني از تبعات ارائه حقيقت و غم نان ومعاش درارائه تاريخ، محور سوم بود و بالاخره اين كه نقش تاريخ بر مبناي الگوسازي شخصيتي براي درس آموزي از آن اهميت دارد توجيه ديگري براي حذف آگاهي تاريخي دانش آموزان بود. يك خط ظريف در مطالعه دوم اين بود كه « تاريخ آن نيست كه رخ داده و واقعيت دارد بلكه تاريخي است كه حكومت ها ميسازند ». كم ترين عذاب وجدان را معلماني داشتند كه جهت گيري تعليمي در آموزش تاريخ داشتند و توجيه ايدئولوژيك، آن ها را مجاز ميدارد كه بخشي از آگاهي تاريخي را حذف كنند.