تحليل و بررسي عناصر داستان گجسته دژ از مجموعه سه قطره خون اثر صادق هدايت

در خلق و آفرينش يك اثر اصيل، ابعاد، پيچيدگي‌ها و ژرف‌نگري‌هايي نهفته است كه با بررسي و كنكاش در لايه‌هاي مختلف آن اثر ادبي مي‌توان به كشف ناشناخته‌هاي آن از زواياي مختلف نائل آمد. صادق هدايت به عنوان نويسنده‌اي كه ادبيات داستاني ما را به صورت واقعيتي مستقل، در جايگاه حقيقي خود نشانده است همواره در آثار خود با زباني سرشار از تصوير، تمثيل و ابهام سخن گفته است. آثاري مملو از پيچيدگي و رمز و راز كه همواره نيازمند تحليل و بررسي عميق و ساختاري، از منظرهاي گوناگون بوده‌‌اند. بي‌شك بررسي و پرداختن به عناصر داستاني و كاركردهاي آن، در داستان‌هاي هدايت مي‌تواند درك بهتري از نوع نگرش، بينش، قريحه و حساسيت ادبي اين نويسنده تيزبين را براي ما آشكار سازد. هدايت در داستان گجسته دژ بستري را فراهم مي‌كند تا بتواند تلفيقي از اسطوره، واقعيت، رمز و راز و خرافه پرستي را در قالبي واحد به تصوير بكشد. داستان گجسته دژ، سرتاسر نماد است و عناصر داستاني به گونه‌اي در اين داستان جاي‌گير شده‌اند كه خود سبب تأثيرگذاري مفرط اين داستان و در نهايت علت اصلي در هم تنيدگي لايه‌هاي مختلف اين اثر است.