نيمه هاي تاريك مديريت عمومي نوين در نهادهاي بخش عمومي

ساليان متمادي است كه طرفداران مديريت عمومي نوين از طريق بازرگاني تر شدن نهادهاي بخش عمومي، وعده بهبود عمليات عمومي را داده اند. در رابطه با ماهيت مديريت عمومي نوين و همچنين تاثيرآن بر سازمان ها، مطالعات تجربي زيادي وجود دارد. اغلب اين مطالعات تنها بر بعضي از عناصر مديريت عمومي نوين تمركز نموده اند. مقاله حاضر به شناسايي و درك سيستماتيك مفهوم مديريت عمومي نوين و همچنين اثرات چندبعدي آن بر نهاد هاي بخش عمومي كمك مي كند و تمركز بيشتري بر بعد نيروي انساني درگير در اين تحولات دارد. نخست آنكه، اين مقاله به طبقه بندي جامع فرضيات اساسي مديريت عمومي نوين و عناصر اصلي آن كمك مي نمايد، سپس به برخي از پيامدهاي منفي استراتژي هاي مديريت عمومي نوين براي افرادي كه در آن فعاليت مي كنند، اشاره مي كند. نهايتا تحقيقات داخلي مرتبط با مديريت عمومي نوين و تحولات حسابداري بخش عمومي و اثرات آن بر نيروي انساني شاغل در آن را مختصرا مرور نموده و بررسي هايي از نتايج حاصله از اين تحقيقات در رابطه با تحولات مذكور بيان و پيشنهادهايي در رابطه با فرصت هايي براي پژوهش هاي آتي ارائه مي نمايد.