شماره ركورد كنفرانس :
4188
عنوان مقاله :
تحليل نابهنجاري عاطفي در رمان «بهار 63» بر اساس رويكرد تلفيقي نظريه «فرصت» مرتون و مثلث عشق استرنبرگ
پديدآورندگان :
قاسم زاده سيدعلي دانشيار دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) , سالاركيا مژده دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
تعداد صفحه :
21
كليدواژه :
رمان بهار 63 , مجتبي پورمحسن , نظريۀ سه‌گانۀ عشق , رابرت استرنبرگ , نظريۀ فرصت , رابرت مرتون.
سال انتشار :
1396
عنوان كنفرانس :
ششمين همايش ملي نقد و نظريه ادبي
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
نويسندۀ رمان با به نمايش گذاشتن رفتارهاي عصيان‌گرايانۀ شخصيت‌ها مقابل قراردادهاي اجتماعي، همواره دو ساحت فردي و جمعي شخصيت‌ها را به مخاطب مي‌شناساند. الگوي اوليۀ اين رفتارها از بستر فرهنگي جامعه مايه مي‌گيرد و در اثر ادبي بازنمود مي‌شود. از جمله مضامين پرتكرار رمان‌ها، از آغاز تاكنون، بيان روابط عاطفي بوده كه گاه از عرف جوامع و اخلاق خارج شده است. رابرت جي. استرنبرگ، روان‌شناس معاصر امريكايي، بر اين باور است كه تجربه‌ها، انگيزه‌ها و شناخت‌هاي اشخاص بر روابط عاطفي آنان تأثير مي‌گذارد. اين تجارب و انگيزه‌ها از زندگي در بستر جامعه كسب مي‌شود. جامعه همواره اعضاي خود را به سوي ارزش‌ها و هنجارهايي مي‌خواند كه يا از سوي قانون و يا از جانب عرف تأييد شده‌اند. براي رسيدن به اين اهداف نيز راه‌هايي را معرفي مي‌كند تا اعضا در مسيري مشخص و در عين تعادل به خواسته‌هاي فرهنگي خود دست يابند. در صورتي كه فرد اهداف يا مسيرهاي مشروع را ناديده بگيرد و درصدد جايگزيني اين موارد باشد، مطابق نظر مرتون، جامعه‌شناس امريكايي، درگير نابهنجاري مي‌شود. رمان «بهار 63» نوشتۀ مجتبي پورمحسن روايتگر گونه¬اي از همين روابط عاطفي نابهنجار؛ يعني روابط نامشروع و خارج از عرف است. در اين پژوهش تلاش شده تا علت اين انحطاط اخلاقي با بهره از نظريات استرنبرگ و مرتون ريشه‌يابي شود. از نتايج چنين برمي‌آيد كه عشق در نظر شخصيت‌هاي اين رمان، كاركرد خود را از دست داده و به مرحلۀ شيءوارگي رسيده است. هدف اعضا از شكل‌گيري يك رابطه به كمال رسيدن نيست؛ بلكه رابطه دستاويزي است كه آنان را از روزمرّگي برهاند و خاطرات تلخ گذشته را نابود سازد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت