نقش مديران صنايع كوچك و متوسط ايران در تدوين نقشه پوياي استراتژي

مديران شركتهاي كوچك و متوسط همانند دروازهبانهايي هستند كه وروديها را كنترل ميكنند و بر پايه ترجيحات و باورهاي فردي، تعصبات و شرايط موجودتصميم ميگيرند. در اين شرايط با توجه به اينكه ممكن است اين مديران داراي دانشي محدود باشند و علوم روز مديريتي و به ويژه برنامه ريزي استراتژيك ناآشنا باشند و در نظر گرفتن اينكه تصميم گيران نهايي در اين صنايع به هر حال صاحبان آن مي باشند لذا هر پيشنهاد بهبود و تغييري كه در اين صنايع ارائهمي شود ضمن اينكه داراي پايه و اساس علمي و مستدل مي باشد و در دراز مدت موفقيت سازمان را تضمين مي كند، در عين حال بايد داراي جذابيتهايكوتاه مدت و موثر باشد و از همه مهمتر هزينه زيادي به سازمان تحميل نكند و بتواند نظر مساعد مدير ارشد سازمان را تامين نمايد. در اين مقاله پيشنهادمي شود با استفاده از مفهوم سيستمهاي ديناميكي و كاربرد آن در بررسي سيستماتيك رويدادها، ضمن بهبود نقاط ضعف موجود در كارت امتيازي متوازن،از يك مدل عمومي و كم هزينه و نسبتا دقيق به جاي استفاده از روشهاي مخصوص به هر واحد صنعتي و غالباً پر هزينه و دقيقتر – البته در صورت استفادهاز تيم مجرب و خبره در تدوين نقشه راه شركت – استفاده شود تا ضمن بي بهره نماندن آن سازمان از نقشه استراتژي كه از ملزومات ادامه حيات سازمان ميباشد، بتواند نظر مثبت صاحبان صنايع يعني همان تصميم گيران اصلي و نهايي صنايع كوچك و متوسط را جلب نمايد. در اين راه ابتدا با يك مرور كوتاه برمفاهيم صنايع كوچك و متوسط و نقشهاي مديران ارشد اين سازمانها و كارت امتيازي متوازن ) (.BSCبه بررسي نقاط ضعفي كه در مباحث نظري وكابردهاي كسب و كاري BSCشناسايي شده است پرداخته مي شود و سپس شرح داده مي شود كه چگونه پويايي هاي سيستم ) (SDمي تواند يك راهچاره براي بعضي از اين نقاط ضعف باشند و در نهايت در هر حوزه كسب و كار استراتژي مناسب پيشنهاد مي شود و نتايج يك مطالعه موردي در اين زمينهارائه مي شود