زن، كالاي معاصر فضاهاي شهري آمريكا

اين پژوهش به دنبال چرايي فرايند تنزل يافتن جايگاه و ارزش شامخ زن در فضاهاي شهري معاصر آمريكاست. غلبه روح سرمايه‌داري در آمريكا و در پي آن، ترويج مصرف‌گرايي باعث هم‌ارزشي و يكساني بين كالا و زن در اين كشور شده است از اين رو به جنس زن مانند كالا نگريسته مي‌شود. روش تحقيق پيش رو كيفي است كه با رويكرد آسيب‌شناسانه به سرانجام رسيده است. با مطالعه اسناد و مدارك مستند و مستدل كتابخانه‌اي سعي شد مولفه‌هاي موثر در پديدار شدن اين نحله فكري كشف شود. دستاوردها و يافته‌هاي اين پژوهش از شش معضل زير در طراحي فضاهاي شهري آمريكا حكايت دارد: 1- عدم هدايتگري و نگاه به تكامل انسانيت 2- ديده نشدن كرامت انساني در فضا 3- كالايي شدن عنصر فضا 4- عدم احياي شخصيت زن 5- تمايل و تفهيم فضا به لذت‌جويي، پرسه‌زني و غريبگي 6- جنسيتي شدن هويت شهر. ترويج پارادايم دهكده جهاني توسط آمريكا به‌عنوان منبع توليد، توسعه و تغيير فرهنگ‌ها، باورها و سبك زندگي قصد رخنه كردن در لايه‌هاي پايه‌اي و ريشه‌اي انسانيت در جهان اسلام و فروپاشي آنها را دارد و بر همين اساس، براي اضمحلال دو مقوله مي‌كوشد: 1- زن؛ بستر تجلي حقيقت انسانيت 2- شهر؛ مركز تعاملات، رخداد‌ها و برخوردهاي اجتماعي. به بيان ديگر، اگر از سويي زن را نمادي از زمين بپنداريم، يعني دامان پرورش يافتن انسان، و از سوي ديگر شهر را هم‌پيوند با آن معرفي كنيم، گسترش فضاهاي شهري معاصر آمريكا نمي‌تواند الگويي موفق و موثر براي شهرهاي ايراني - اسلامي باشد چراكه نگرش بر مبناي زندگي دنيوي، در تقابل با زندگي اخروي قرار دارد.