شماره ركورد كنفرانس :
4249
عنوان مقاله :
سنتهاي پژوهش اخلاقي و سياستورزي دينمدارانه؛ ارايه يك الگو
پديدآورندگان :
براتعلي پور مهدي Baratalipour@yahoo.com دانشگاه خوارزمي تهران
كليدواژه :
سياستورزي ديني , سنتهاي پژوهش اخلاقي , ايران , سياستگذاري خردگراي جمعي.
عنوان كنفرانس :
دومين همايش ملي تمدن نوين اسلامي (چيستي، چرايي و چگونگي)
چكيده فارسي :
همزمان با ورود امواج تجدد اروپايي و مظاهر مادي آن به ايران و افزون برآن، تاثيرپذيري از انقلاب سوسياليستي در روسيه، سنتهاي پژوهش اخلاقي متفاوتي در برابر هم صفآرايي كردند. آنچه كه اين سنتها را به لحاظ فكري تغذيه مينمايد، چهار جريان غالب در حوزهي انديشهي سياسي شامل ليبراليسم، سوسياليسم، ناسيوناليسم و اسلامگرايي بوده است. سنتهاي سهگانهي پژوهش اخلاقي از زمان قاجار تاكنون، وفاق سياسي- فرهنگي را در ايران با مشكل مواجه ساخته است. به ويژه آن كه در هيچ دورهاي راهحلهاي اتخاذي از سوي قدرت حاكم نتوانست الگويي مناسب براي وفاق كه تا حدودي از پذيرش همگاني برخوردار باشد، ارائه نموده و در اين راه توفيق حتي نسبي پيدا كند. پيروزي انقلاب اسلامي و وحدت آغازين مردم در سرنگوني حكومت پهلوي امكان شكلگيري اين وفاق را بر محور دين، معنويت و آموزههاي اخلاقي نويد ميداد. اما دير زماني نگذشت كه با فروكش كردن احساسات برانگيخته شدهي همگاني و طرح مسائل جدي در زمينهي فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و سياست كشمكشهاي گذشته دوباره نمايان شد و فضاي جامعه را به نحو چشمگيري تحت تأثير قرار داد.
اين پژوهش با هدف آشكارسازي ظرفيتهاي كنوني در آموزههاي سياسي ديني به عنوان پيششرط ضروري براي سازوكار اجرايي دولت ديني و بررسي چگونگي عملكرد اين دولت در رابطه با سنتهاي پژوهش اخلاقي موجود در ايران، به اين پرسش ميپردازد كه آيا سياستورزي ديني ظرفيتهاي لازم را براي ايجاد ارتباطات ميانفرهنگي بين سنتهاي پژوهش اخلاقي ايراني داراست؟ ضرورت طرح و پاسخگويي به اين مساله زمينهساز تعيين مجموعه سياستگذاريها، برنامهريزيها و اقدامات اجرايي دولت ديني و دنبال آن، نقد و اصلاح عملكردهاي آن در دورههاي متفاوت خواهد بود. اين نوشتار به لحاظ روششناسي از روش پژوهش توصيفي به معناي اخص بهره ميجويد و در گردآوري دادهها كتابخانهاي است.
يافتههاي اين پژوهش بيانگر آن است كه به رغم تمايزات و روياروييهاي فراوان ميان سنتهاي پژوهش اخلاقي ايراني، اين سنتها در يك صد سال اخير تعاملات بسيار و تأثيرپذيريهاي متفاوتي را از يكديگر به نمايش گذاشتهاند. نمونههاي اين تأثيرپذيريهاي متقابل را ميتوان در كاهش جهتگيري ضد ديني روشنفكري ايراني از يك سو، و تن در دادن مروجان گرايشهاي ديني به نيازهاي نهادي و فكري عصر كنوني در بسياري از زمينهها از دگر سو، رديابي كرد. سياستورزي ديني با بهرهگيري از سياستگذاري خردگراي جمعي ميتوانسته است زمينه مساعد را براي تاملات خردورزانه و ارتباطات ميانفرهنگي بين اين سنتها فراهم نمايد. توسل جستن به آمريت دولتمدارانه در عرصه فرهنگ عمومي پيامدهاي ناگواري به همراه دارد.