روايت هاي تاريخي در بوته ي نقد: تأملي در روايات هاي مربوط به مرگ كوروش بزرگ

Historical narratives in the critique: Reflections on narratives related to the death of Cyrus the Great

روايت هاي تاريخي ماده خام پژوهشگران تاريخ است و با بررسي، تحليل و نقد روايت هاي باقي مانده در مورد يك موضوع است كه مورخ مي تواند به نتيجه ي نزديك به حقيقت برسد. يكي از روش هاي آموزش بهتر تاريخ نقد روايت هاي تاريخي است. در مورد مرگ كوروش روايت هاي متعددي ذكر شده است كه براي بازيابي حقيقت نياز به نقد و بررسي دارند. كوروش هخامنشي در سال ۵۵۰ پ.م با غلبه بر آستياگ آخرين شاه ماد، بنيان شاهنشاهي باشكوهي را بنا نهاد كه از سده ي سوم تا سده ي نخست پ.م تمام مراكز تمدني آن زمان به استثناي چين را دربر مي گرفت. شرح زندگاني كوروش بزرگ و نحوه ي كشورداري او يكي از مهمترين و با شكوه ترين دوره هاي زمامداري در تاريخ جهان بوده است. همين سبب شده تا واقعه ي مرگ كوروش بزرگ كه در سال ۵۲۹ پ.م اتفاق افتاد؛ رنگ و بوي افسانه گرفته و نحوه ي مرگ وي چندان روشن نباشد و روايات موجود در اين باب اختلاف نظر دارند. برخي روايات معتقدند كه او در نبرد با ماساگت ها و يا ديگر اقوام سكايي زخمي و كشته شده و برخي ديگر مرگ طبيعي و يا ناپديد شدن كوروش را مطرح مي كنند. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از منابع دست اول و بهر ه گيري از روش توصيفي- تحليلي روايت هاي مربوط به مرگ كوروش بزرگ و زمان و مكان مربوط به اين واقعه را مورد بررسي قرار دهد.