بررسي نقش زنان در نزديك سازي مصرف به الگوي ايراني اسلامي مطالعه موردي:مناطق 2 ، 5و 16 شهر تهران(1393)

مصرف در جامعه امروز فقط مصرف كالاها و خدمات ضروري زندگي نيست، چرا كه مفهوم ابتدايي آن كه مبتني بر رفع نيازهاي ضروري بود تغيير كرده و اشكال جديدي يافته است. حاصل اين فرايند فرهنگي و اجتماعي، تحول در سبك زندگي است كه ماهيت آن با نوع و چگونگي مصرف شهروندان به خصوص زنان آميخته است. تحول برشمرده جامعه ايران و به ويژه سبك زندگي زنان كشور را دچار تغيير نموده است. نظر به اهميت موضوع در اين مقاله، با استفاده از تحقيق پيمايشي ، تكميل393 پرسشنامه از زنان 18-64 ساله ساكن مناطق 2، 5، 12مناطق شهر تهران، و با بكارگيري نرم‌افزار spss به بررسي نقش زنان در نزديك سازي مصرف به االگوي ايراني اسلامي پرداخته مي‌شود. نتايج حاصل از آزمون رگرسيون رابطه ميان الگوي اسلامي ايراني (متغير وابسته) و متغيرهاي مستقل (مديريت مشاركتي در خانواده، مصرف بهينه، تبليغات و تقيد به آداب و رسوم، مصرف تظاهري) حاكي از آن است كه مديريت مشاركتي در خانواده (66/.)اثر مثبت بر نزديك شدن به الگوي اسلامي ايراني مصرف دارد درحالي كه تبليغات(28/0-) اثر منفي دارد. ساير متغيرهاي وابسته از نظر آماري معني‌دار نيستند. نتايج حاصل از آزمون پيرسون بيانگر آن است كه متغيرهاي مديريت مشاركتي(73./.)، مصرف بهينه(081/0) اثر مثبت و تبليغات(086/0)، مصرف تظاهري(081/0-)، و تقيد بيش از حد به آداب و رسوم (079/0-)اثر منفي بر الگوي ايراني اسلامي مصرف دارند.