بررسي علل تفاوت اهميت محتواي آموزشي ومنابع درسي درنظام آموزشي و تأثيرآن بر عملكرد دانش آموزان و معلمان

مرزبندي بين دروس ومنابع درسي ازمسائل قابل توجه درنظام آموزشي كشور ما است كه اگربـه درسـتي بـه آن پرداخته شود متوجه خواهيم شد كه اين مرزبندي غير اصولي يكي ازعوامل موثر در عملكرد نـامطلوب نظـام آموزشي واختلال در رسيدن به اهداف آن است. اين عمل كه خواسته يا ناخواسته مواد درسـي را بـه دو دسـته؛ درسهاي فهميدني 1 ،درسهاي خواندني وحفظ كردني جدا كرده پيامد هـاي نـامطلوبي در نظـام آموزشـي 2 برجاي مي گذارد. بنابراين پژوهش حاضر درصدد بررسي اين موضوع است كـه چـرا درنظـام آموزشـي مـا بـين دروس مرزبندي اين چنيني صورت گرفته كه بخشي از دروس و رشته هاي مربـوط بـه آنهـا در نظـام آموزشـي دارا ي جايگاه برتر و از اهميت خاصي برخوردارند؟ و به بخشي ديگر نه تنها در برنامه هـا و فعاليـت هـاي نظـام آموزشي كمترين توجهي نمي شود بلكه جايگاه آن دروس نيز در نظام آموزشي مشخص نيست . ازطرفي مهم و غير مهم جلوه دادن دروس و انجام فعاليت هاي آموزشي با تكيه بر اين اصل چه تاثير برعملكرد دانـش آمـوزان ومعلمان دارد ن؟ آيا ظام آموزشي با اين تقسيم بندي بـين دروس ) -(خواندني فهميدني مـي توانـد بـه اهـداف مورد نظر خود برسد؟ اين مقاله ضمن تأييد ناكارامدي چنين مرز بندي به طرح دغد غه ها و پيامـدهاي ناشـي از آن پرداخته و بر ضرورت ارزيابي اثرات اين عمل و اقدام نظام آموزشي تأكيد مـي كنـد. از آنجـا كـه بـه نظـر مي رسد مطالعه اي در اين خصوص انجام نشده است، لذا در اين پژوهش به كمـك مطالعـاتي تطبيقـي كـه در زمينه مسايل و مشكلات آموزش و پرورش صورت گرفته، به واكاوي موضوع مورد نظرمي پردازيم.