شماره ركورد كنفرانس :
4793
عنوان مقاله :
بررسي گزارهها و زنجيرههاي پيرفت در حكايت «حمال و دختران و سه گداي يك چشم» هزار و يك شب
پديدآورندگان :
صالحي نرگس n.sadvandi@gmail.com دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبائي
كليدواژه :
تحليل متن , روايت شناسي , نظريه تودوروف , هزار و يك شب.
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي تحقيقات ادبي
چكيده فارسي :
كتاب هزار و يك شب از برجستهترين متون ادب داستاني كهن به شمار ميآيد كه با توجه به موضوع و ساختار آن، همچنان مورد توجه پژوهشگران قرار دارد. يكي از جنبههايي كه ميتوان از طريق آن به نقد متون داستاني پرداخت، بررسي متون داستاني از منظر روايتشناسي است كه موجب شناخت بهتر روابط ميان اجزاي داستان و درك بهتر مناسبات حاكم در آن ميشود. از نظريات مهم در حوزهي روايتشناسي، نظريهي تزوتان تودوروف در زمينهي يافتن دستور زباني مشترك در روايتهاست. تودوروف داستان را به گزارهها و پيرفتها تقسيم ميكند. پژوهش حاضر به بررسي اين عوامل در قصهي «مرد حمال و سه گداي يك چشم» از كتاب هزار و يك شب اختصاص دارد. اين قصه داراي يك حكايت اصلي است و در دل آن، چند حكايت فرعي بازگو ميشود. پنج پيرفتي كه تودوروف در نظريهي روايي خود مطرح كرده است، در حكايت اصلي اين داستان ديده ميشود. حكايتهاي فرعي اين قصه، در بخش پيرفتِ ياريرسانِ حكايت اصلي بيان شدهاست و پيرفتهاي پنجگانه نيز در آنها وجود دارد. گزارههاي وصفي و فعلي در تمامي حكايتها ديده ميشود. در گزارههاي وصفي در بيشتر موارد با توصيف وضعيتها روبهرو ميشويم و قهرمانان قصه با حوادث گوناگون مواجه ميشوند. در بررسي گزارههاي فعلي، هر سه نوع گزارهي تغيير، تخلف و مجازات در قصهي اصلي و قصههاي فرعي ديده ميشود؛ هرچند گزارهي فعلي تغيير، بيشتر به كار رفته است.