شماره ركورد كنفرانس :
4793
عنوان مقاله :
تجلّي اسطوره در نمايشنامه «ضحاك» غلامحسين ساعدي با رويكرد اسطورهسنجي ژيلبر دوران
پديدآورندگان :
ماهري الهام Elm.zebra@gmail.com دانش آموخته كارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه مازندران , محمودي فتانه f.mahmoudi@umz.ac.ir دانشيار گروه پژوهش هنر دانشگاه مازندران ( نويسنده مسئول)
كليدواژه :
اسطورهسنجي , ژيلبر دوران , غلامحسين ساعدي , درام ضحاك
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي تحقيقات ادبي
چكيده فارسي :
اسطورهسنجي يكي از بيشمار روشهاي خوانش آثار ادبي است كه به بازآفريني اساطير پرداختهاند و يا از آنها بهره گرفتهاند. ژيلبر دوران، به دنبال روشهاي نقد روانسنجي، به ابداع اين روش نقد ساختارگرايانه دست زد و نام آن را «اسطورهسنجي» نهاد. روشي كه در آن پژوهشگر طي سه مرحلهي «نمادسنجي»، «روانسنجي» و در نهايت مطالعهي اسطورهاي اثر، علاوه بر شناخت اسطورههاي شخصي و خردهاسطورههاي آن، به خوانشي جديد و البته مبتني بر زندگينامه و يا خودسرنوشتنامههاي مؤلف دست پيدا ميكند. در اين پژوهش تلاش شده تا با تكيه بر روش نقد ژيلبر دوران موسوم به اسطورهسنجي و با در نظر گرفتن اثر نمايشي به عنوان موارد مطالعاتي، به خوانشي نو نسبت به اين آثار دست پيدا كرد. چرا كه اين آثار نيز بهاندازهي ساير آثار هنري و ادبي رسانههايي فراگير در ارتباطهاي جمعي بهشمار ميروند و نقش آنها در اعتلاي فرهنگ ملتها از ديرباز مهم و پررنگ بوده است. بهاين منظور اثر نمايشي «ضحاك» از غلامحسين ساعدي جهت بررسي موردي انتخاب شده است. همانطور كه در انتها نيز نتيجه گرفته ميشود، ساعدي نگاه ويژهاي به اساطير فرهنگ خود داشته و در آثار خود، خاصه اثر انتخابي اين پژوهش، به اقتباسي نيمهوفادارانهي نسبت به اين اسطورهها دست زده است. ساعدي با بازآفريني داستان اسطورهاي ضحاك به دنبال نشان دادن انسان معاصر در برابر دستگاه سياسي و دستگاه قضا و قدر يا همان سرنوشت بودهاند. بهدنبال مطالعهي اين اثر به روش نقد ژيلبر دوران، نتيجه گرفته شد كه اسطورهي جمشيد كه به عنوان اسطورهي روشنگر در داستان ضحاك تجلي مييابد ميتواند به مثابهي اسطورهي شخصي غلامحسين ساعدي در نظر گرفته شود. در نهايت نيز با مطالعهي اثر اين هنرمند، به بهرهگيري از درام به منظور روشنگري، نگاه هجوآميز به اسطوره، استفاده از ادبيات فانتزي و توجه به مضمون مرگ رسيده است.