شماره ركورد كنفرانس :
4797
عنوان مقاله :
نظريه دين حداكثري و تمدن سازي اسلامي (نگاهي به مباني تمدن سازي اسلامي از ديدگاه امام خميني)
پديدآورندگان :
نامور مقصود namvar.45@yahoo.com دانشگاه تبريز , نامور فاطمه pari14004@yahoo.com دانشگاه تبريز
كليدواژه :
تمدن اسلامي , قلمرو دين , نظريه حداكثري , جامعيت دين.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي امام خميني و تمدن نوين اسلامي - ايراني با تاكيد بر سرمايه اجتماعي
چكيده فارسي :
موضوع تمدن سازي يكي از مباحث مهم محافل علمي معاصر است كه با مطرح شدن مساله جنبش نرم افزاري و تمدن نوين اسلامي روند جدي تري به خود گرفته و انديشمندان بسياري درباره آن نظريه پردازي كرده اند. پي ريزي تمدن ديني بر مباني دين شناختي متعددي استوار است كه قلمروشناسي دين يكي از مهم ترين آنهاست. در پاسخ به سوال از گستره و قلمرو دين، به طور كلي دو ديدگاه عمده به وجود آمده است. ديدگاه اول كه ديدگاهي حداقلي است، زبان دين را محدود به قلمرو خاصي كرده و از دخالت آن در بسياري از امور (اجتماعي، سياسي، فقهي و...) مي پرهيزد. در مقابل، ديدگاه حدّاكثري كه ديدگاهي جامعگرايانه در برابر گسترة دين اتّخاذ ميكند بر آن است كه مبناي نظري نسبت به رابطه دين و سياست را ميتوان در بحث از فلسفه بعثت (جهتگيري دعوت انبيا) جستجو كرد و نظريه حكومت ديني را بر مبناي آن سامان بخشيد. جهتگيري دعوت انبيا ساختار جامعه ديني و حكومت ديني را شكل ميدهد و هويت نهادها و سازمانهاي اجتماعي را تعين ميبخشد. همچين جايگاه حقوق مردم و چگونگي تامين آن در حكومت ديني را به خوبي ترسيم مينمايد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) بر اساس اين نوع نگاه به قلمرو دين پايه ريزي شد. امام خميني بر مبناي جهتگيري دعوت انبيا، تبيين جامعگرايانهاي از دين ارائه ميكند كه علاوه بر امور اخروي، امور دنيوي را نيز شامل ميشود. بر اين اساس، ايشان معتقدند هدف از بعثت، سعادت دنيايي و آخرتي انسان است و چنين نيست كه دين فقط براي سامان دادن به امور معنوي و اخروي انسان نازل شده باشد، بلكه علاوه بر امور آخرتي، امور دنيوي را نيز مدّ نظر داشته و رهنمودهاي لازم در اين باره بيان كرده است. مسائل سياسي و اجتماعي از جمله اين امور است كه در حيطه قلمرو و گستره دين جاي گرفته است. بنابراين، مبناي اساسي گفتمان سياسي – اجتماعي انقلاب اسلامي، كه آن را از سكولاريسم و التقاط و ارتجاع متمايز ميكند، همانا توجه توأمان به ماده و معنا، دين و سياست و دنيا و آخرت است. افقي كه در اين گفتمان گشوده ميشود، نه با تحجرگرايي سازگار است، كه دنيا و سياست را ناسازگار با شأن قدسي و معنوي دين ميداند، و نا با غربگرايي.