جايگاه عوامل فرهنگي در اجراي موفق استراتژي

ادبيات استراتژي بيانگر اين موضوع است كه از بين سه مرحله تدوين، اجرا و كنترل استراتژي، پياده‌سازي و اجرا بيشترين پيچيدگي‌ها و مشكلات را ايجاد مي كند. با توجه به افزايش شدت رقابت در محيط‌هاي صنعتي و لزوم به‌كارگيري راهبردهاي چندبعدي، اجراي استراتژي و به پيروي از آن ابعاد فرهنگي اهميت افزون‌تري يافته است. آنچه موجبات اين دشواري را فراهم مي‌نمايد گاهي عوامل فرهنگي حاكم در سازمان است. دراين‌بين، ميزان آمادگي كاركنان براي اعمال تغييرات راهبردي، ميزان تعارض كاركنان با تغييرات پيشنهادي و ميزان تعهد كاركنان به سازمان، موفقيت سازمان را در اجراي استراتژي‌هاي منتخب تحت تأثير قرار مي دهد. اين مقاله به دنبال تشريح تأثير اين عوامل بر اجراي موفق استراتژي مي‌باشد. ادبيات مديريت استراتژيك بيانگر اين واقعيت است كه شركت‌هايي كه آمادگي لازم را جهت پذيرش تغييرات نداشته باشند، مجبور به اُفت و عقب‌نشيني فرسايشي مي‌باشند. بازتاب عدم آمادگي سازمان در برخي موارد به عواقب متعددي منجر مي‌شود كه درمجموع موجبات ضرر و زيان سازمان را به دنبال دارند. مطالعات بعضاً نشان داده‌اند كه سازمان‌هايي كه به دنبال همسوسازي فرهنگ با استراتژي مي‌باشند، لازم است رفتار، ارزش‌ها و كليه زواياي فرهنگي همسو با استراتژي منتخب را تنظيم و اجرا كنند. واژه‌هاي كليدي