بررسي و مقايسه باورهاي غير منطقي و باورهاي ارتباطي زنان مراجعه كننده به دادگاهخانواده با زنان عادي در شهر سقز

اين پژوهش با هدف بررسي و مقايسه باورهاي غيرمنطقي و باورهاي ارتباطي زنان مراجعه كننده به دادگاه خانواده با زنان عادي در شهر سقز انجام گرفته است. پژوهش حاضر بر روي نمونهاي 100 نفره كه 50 نفر از اين افراد مربوط به جامعه زنان متقاضي طلاق و 50 نفر ديگر مربوط به جامعه زنان عادي بود انجام گرفت كه از طريق نمونه گيري جامعه در دسترس انتخاب شدند. هردوگروه به پرسشنامه هاي ويژگيهاي شخصي (محقق ساخته)، باورهاي ارتباطي و باورهاي غيرمنطقي جواب دادند. داده ها به كمك نرم افزار SPSS و با كاربرد آمار توصيفي و تحليل واريانس چند متغيري، و آزمون تعقيبي( LSD ) تحليل شدند. تجزيه و تحليل مربوط به آمار استنباطي نشان داد كه بين دو گروه در نمره كل باورهاي غيرمنطقي و خرده مقياسه اي انتظار بالا از خود، تمايل به سرزنش، واكنش به ناكامي، بي مسئوليتي عاطفي، دلواپسي شديد، وابستگي، نا اميدي نسبت به تغيير و كمال گرايي تفاوت وجود دارد( و در سطح معني داري اين باورهاي غيرمنطقي در متقاضيان طلاق بيشتر است. در نمره كل باورهاي ارتباطي و هر پنج خرده مقياس آن )تخريب كنندگي مخالفت، توقع ذهن خواني، عدم تغييرپذيري همسر، كمال گرايي جنسي و باور به تفاوت هاي جنسيتي( تفاوت وجود دارد و اين باورها در سطح معني داري در متقاضيان طلاق بيشتر است. به طور كلي با توجه به نتايج اين پژوهش به نظر مي رسد كه يكي از علت هاي طلاق در بين زنان در شهرستان سقز، باورهاي ارتباطي ناكارآمد و تحريف هاي شناحتي، انتظارات و توقعات غيرمنطقي زوجين در رابطه زناشويي است. هر چه تفكر افراد در زندگي به سمت غير منطقي بودن سوق پيدا كند بر ميزان رضايت افراد از زندگي تاثير ميگذارد و حتي در برخي از مواقع باعث برهم خوردن يك رابطه خواهد شد.