شماره ركورد كنفرانس :
4508
عنوان مقاله :
تحليل انديشههاي سياسي خواجه نظامالملك طوسي درخصوص انديشۀ ايرانشهري برمبناي نظريۀ كنش گفتاري جان آستين
پديدآورندگان :
نواختي مقدم دكتر امين a_navakhtimoghadamuma.ac.ir دانشگاه محقق اردبيلي
كليدواژه :
نظامالملك سير الملوك بحران هويت جان آستين نظريه كنش گفتاري
عنوان كنفرانس :
اولين همايش بين المللي هزاره خواجه نظام الملك طوسي
چكيده فارسي :
يكي از مهمترين انديشمندان دورۀ اسلامي ايرانزمين خواجه نظامالملك است كه اثري عظيم و كمنظير بهنام سياستنامه يا سيرالملوك را به رشتۀ تحرير درآورد. خواجه در پاسخ به بحرانهاي ايرانزمين و خطر اضمحلال آن، اقدام به ارائۀ نظريۀ پادشاهي آرماني ايرانشهري ميكند و ازاينرو به مواجهه با بحرانهاي موجود ميپردازد. ناكارآمدي نظام خلافت: در عصر خواجه، خلافت كارايي خود را براي دفاع از شريعت اسلام از دست داده بود و خليفه جز در محدودۀ خود در ساير سرزمينهاي اسلامي قدرتي نداشت و پادشاهان بهصورت مستقل عمل ميكردند. خروج اسماعيليان: با ضعفي كه در نظام خلافت به وجود آمده بود، انديشههاي ديگري نيز مطرح گرديد. بنابراين يكپارچگي سرزمينهاي اسلامي بهشدت تهديد ميشد. بحران هويت: بهدنبال يورش اعراب به سرزمين ايران و تصرف اين سرزمين و حاكميت نظام سياسي خلافت، جامعۀ ايران با بحران هويت روبهرو گرديده بود و اكنون پس از دو قرن سكوت بهدنبال احياي سنتها و فرهنگ اصيل خود در راستاي تعاليم اسلامي بود. در پاسخ به اين مشكلات خواجه كه به ناكارآمدي نظام خلافت مطلع بود و از سوي ديگر به تهديدات اسماعيليان به رهبري حسن صباح آگاه بود در انديشههاي خود به انديشۀ شاهي آرماني ايران باستان رجوع ميكند تا هم بتواند به مشكلات پاسخ گويد و هم مدل جديدي ارائه دهد تا ضعف نظام خلافت را پوشش دهد. اين پژوهش درصدد است تا با بهرهگيري از نظريۀ كنشهاي گفتاري جان لانگشاو آستين به بررسي لايههاي پنهان سخن خواجه نظامالملك كه در سياستنامه مطرح گشته است، بپردازد. برطبق نظريۀ كنشهاي گفتاري جان آستين هر پارهگفتار يا جمله داراي سه كنش منظوري، بياني و تأثيري است. براساس اين نظريه زبان ادبي به آنچه انجام ميدهد به همان اندازه توجه ميكند كه ميگويد. مفهوم كنشسخن توجيهي زبانشناختي و فلسفي براي اين ايده فراهم ميكند كه دستهاي از گفتهها وجود دارند كه مقدم بر هر چيز، كاري انجام ميدهند. كنشسخن جنبههايي را كه به آنها اشاره ميكند، خود خلق ميكند. اين نظريه كمك ميكند تا ادبيات را كنش يا رخداد بينگاريم كه جهان را متحول ميسازد. ازسويديگر گسستي ميان معنا و قصد گوينده ايجاد ميشود، زيرا اين قصد مؤلف نيست كه تعيين ميكند با واژهها چه كاري انجام دهيم؛ بلكه آنچه تعيينكننده است قراردادهاي اجتماعي و زباني است.