شماره ركورد كنفرانس :
5139
عنوان مقاله :
نقد و بررسي مباني و پيامدهاي «انسان معلّق در فضا» از ديدگاه ابن‌سينا
پديدآورندگان :
جعفري ولني علي‌اصغر jafari_valani@yahoo.com دانشگاه شهيد مطهري، تهران، ايران , مولاپناه حبيبه h27180m@gmail.com دانشگاه شهيد مطهري، تهران، ايران
تعداد صفحه :
20
كليدواژه :
ابن سينا , انسان معلق , هستي شناسي , معرفت شناسي , حضور , علم حضوري
سال انتشار :
1400
عنوان كنفرانس :
همايش بين‌المللي «انسان‌شناسي در حكمت ابن‌سينا»
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
انسان معلق در فضا در نگاه ابن سينا براي اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغايرت نفس با بدن طراحي شده است و حيث وجودي دارد؛ هر چند بسياري پس از ابن سينا، اين طرح را در حيث معرفتي به كار برده و بر اين باورند كه انسان معلق در فضاي ابن سينا «مي‌داند كه هست». به نظر مي رسد چنين برداشتي با مباني ابن سينا، عبارات وي در آثار گوناگون و آنچه كه خود او با انسان معلق در پي اثبات آن است، تعارض دارد؛ چراكه ابن سينا ادراك را از حسيات آغاز مي‌كند و اولين مرحله عقل انسان را عقل هيولاني و قوه محض مي‌داند، علاوه براين ميان «شعور» كه از همان ابتدا براي انسان بالفعل است با «شعور به شعور» تفاوت قائل است. او «شعور به شعور» را بالقوه مي‌خواند كه نياز به اكتساب دارد، درحالي كه «شعور» اوليه ما به نفس، همان وجود نفس ماست. لذا بايد گفت كه انسان معلق در فضا صرفاً هستي و حضور و وجود نفس است. ازاينرو به نظر مي‌رسد نفس در ابتداي خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد اما نمي توان گفت كه علم به خويش دارد؛ يعني نفس در ابتدا فاقد توجه به خويش است و همين عدم توجه، مانع هرگونه ادراك حتي علم حضوري نفس به خود است. در واقع درباب انسان معلق در فضاي ابن سينا صرفاً مي توان گفت كه «هست»، اما نمي توان گفت كه «مي‌داند كه هست». با توجه به اينكه انسان معلق در فضا در ابتداي خلقت خود مي‌باشد و ابن سينا نفس انساني را حادث به حدوث بدن و در مرتبه عقل هيولاني و قوه محض مي‌داند كه فاقد هرگونه ادراكي است و با ادراك حسي بالفعل مي‌شود، بايد گفت انسان معلق در فضاي ابن سينا صبغه وجودي دارد و در واقع ناظر به مقام حضور و وجود و هستي صرف مي‌باشد. علاوه بر اين، ابن سينا با تأكيد بر دو مقام شعور و شعور به شعور، بر اين باور است كه شعور در انسان معلق بالفعل و دائمي بوده اما شعور به شعور در آن بالقوه است. ازاينرو به نظر مي‌رسد نفس در ابتداي خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد اما نمي توان گفت كه علم به خويش دارد؛ يعني نفس در ابتدا فاقد توجه به خويش است و همين عدم توجه، مانع هرگونه ادراك حتي علم حضوري نفس به خود است. در واقع درباب انسان معلق در فضاي ابن سينا صرفاً مي توان گفت كه «هست»، اما نمي توان گفت كه «مي‌داند كه هست».
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت