شماره ركورد كنفرانس :
5285
عنوان مقاله :
همسايگي سايه با شخصيت‌هاي فاوست و اژدهاك
پديدآورندگان :
رحيم‌زاده رفعت كارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه هنر نيشابور , باونديان عليرضا عضو هيات علمي دانشگاه نيشابور
تعداد صفحه :
21
كليدواژه :
اسطوره , يونگ , ناخودآگاهي جمعي , سايه , فاوست , گوته , اژدهاك , بيضايي.
سال انتشار :
1402
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي بزرگداشت فردوسي «بازشناسي نقش شاهنامه فردوسي در هويت ملي»
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
ازآنجا كه اسطوره به نوعي با منشأ خلقت سروكار دارد، شاخصي براي رمزگشايي از محصولات خلاقه بشر مانند هنر است. همچنين روانشناسي ازجمله دانش‌هايي است كه مي‌توان در بستر آن به مطالعه اساطير پرداخت. لذا مسئله اين تحقيق مطالعه بينامتني فصل مشترك هنر، اسطوره‌شناسي و روانشناسي بر پايه نظريه ناخودآگاهي جمعي كارل گوستاو يونگ، روانشناس سوئيسي است. يونگ ناخودآگاهي جمعي را حاوي «كهن‌الگوها» قلمداد مي‌كند؛ الگوهاي رفتاري كه در مقياسي جهاني عمل مي‌كنند و در بسترهاي ظهور ناخودآگاهي ازجمله هنر، ادبيات، رؤيا و اسطوره مجال حضور مي‌يابند. معادل مضمون «شر» در اين نظريه، كهن‌الگوي سايه است. پژوهش حاضر با هدف تحليل اين كهن‌الگو، دو نمايشنامه «فاوست» اثر يوهان ولفگانگ فون گوته و «اژدهاك» نوشته بهرام بيضايي با درون‌مايه اصلي شر را مطالعه مي‌كند. اين پژوهش با بهره‌گيري از منابع كتابخانه‌اي به روش توصيفي_تحليلي، مصاديق كهن‌الگوي سايه و سرنوشت دو قهرمان را با در نظر گرفتن اين كهن‌الگو بررسي مي‌كند. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد كه فاوست، سايه شخصيتش را پذيرفته و آن را در خودآگاهي‌اش جذب مي‌كند و نيز سايه او در دو وجه مثبت و منفي ظاهر مي‌شود؛ درحالي‌كه اژدهاك سعي در سركوب سايه‌اش دارد و از طرفي نيز سايه او تنها داراي وجه منفي است. نتيجه آنكه خودآگاه‌شدن سايه در روان فاوست منجر به سعادت او و مأوا گرفتنش در «بهشت» مي‌شود؛ اما اژدهاك در بند كوه دماوند اسير مي‌ماند.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت