شماره ركورد كنفرانس :
5285
عنوان مقاله :
مقايسه زبان حماسي در دو صحنه «ديدار شبانه دختر شاه يمن و اسكندر در اسكندرنامه منثور قرن شش» و «ديدار عين الحيات و فيروزشاه در دارابنامه بيغمي»
پديدآورندگان :
خباز سيرجاني الهه دانشجوي دكتري ادبيات حماسي دانشگاه فردوسي مشهد
كليدواژه :
زبانحماسي , اسكندرنامه , دارابنامه , بيغمي , عبدالكافي بن ابي البركات.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي بزرگداشت فردوسي «بازشناسي نقش شاهنامه فردوسي در هويت ملي»
چكيده فارسي :
يكي از موضوعاتي كه در پژوهشهاي حوزه زبانشناسي ادبيات كمتر مورد توجه قرارگرفته، بررسي زبان در انواع ادبي است. علاوه براين متون حماسي منثور با وجود ظرفيتهاي پژوهشي زياد مورد غفلت واقع شدهاند. در اين پژوهش زبان حماسي دو داستان مشابه از دو اثر حماسي متفاوت را مورد مقايسه قراردادهايم تا موفقيت هر يك را در خلق يك اثر حماسي بسنجيم. مورد اول اسكندرنامه منثور معروف به اسكندرنامه كهن است كه تحريراوليه آن را عبدالكافي بن ابي البركات انجام داده. اثر بعدي داراب نامه اثر شيخ حاجي محمد بن شيخ احمد بن مولانا علي بن حاجي محمد مشهور به بيغمي است. در هر دو اثر داستاني وجود دارد كه دختري براي ابراز عشق شبانه به بالين معشوق ميرود؛ اين دوداستان عاشقانه مورد مناسبي است براي اينكه تأثير محتواي غنايي را بر زبان آثار حماسي بسنجيم. از مقايسه دو اثر چنين نتيجه گرفتيم: 1- زبان اسكندرنامه به زبان معيار حماسه نزديكتر است و نويسنده در پردازش زبان حماسي نسبت به نويسنده دارابنامه موفقتر عمل كرده.2-متن اسكندرنامه مربوط به زماني بين قرون شش تا هشت هجري و دارابنامه بين قرون هشت تا نه هجري است بنابراين اسكندرنامه به دوران اوج حماسه يعني قرون چهار و پنج هجري نزديكتر بوده و از اين رو زبان آن به زبان حماسه نزديكتر است و مسائلي چون لغات عربي زياد و لفظ پردازيهاي پيچيده در آن ديده نميشود.3- اسكندرنامه اثري حماسي است با ريشههاي تاريخي كه در گذر زمان وپس از اسلام رگههاي مذهبي نيز در آن نفوذ كرده هدف در اين اثر نشان دادن قدرت و صلابت قهرمان داستان، اسكندر، است بنابراين فخامت و جزالت زبان در سرتاسر اثر حفظ شده اما دارابنامه از نوع رمنس پهلواني به شمار ميرود كه انگيزه اصلي قهرمان داستان عشق است و بس؛ بنابراين در يك صحنه عاشقانه زبان اثر از حماسه به تغزل گرايش پيدا ميكند و جنبه غنايي اثر تقويت ميشود.