اثرپذيري حقوق بين الملل در حقوق داخلي و اثرگذاري آن در روابط ديپلماتيك

امروزه دولت‌ها به ارزش و لزوم احترام به قوانين حقوق بين‌الملل اعتراف مي‌نمايند و حتي در برخي موارد، برتري اين حقوق را نسبت به مقررات حقوق داخلي خود اقرار مي‌كنند. افزون بر اين، افزايش موارد مشابه در قوانين اساسي كشورها نشان‌دهنده پيروزي نظريه يگانگي حقوقي با برتري حقوق بين‌الملل است.تداول قوانين و مقررات حقوق بين‌الملل در قوانين داخلي كشورها نشان از تحولات در نگرش دولت‌ها به اين امور دارد. اين تعامل نه‌تنها نمايانگر اعتراف به اهميت حقوق بين‌الملل است، بلكه مؤيد اين نكته نيز است كه دولت‌ها در مواردي به تقويت اين حقوق نسبت به مقررات داخلي خود اقدام مي‌نمايند. با توجه به افزايش موارد مشابه در قوانين اساسي كشورها، نظريه يگانگي حقوقي به عنوان يك مفهوم برجسته در حقوق بين‌الملل بر تقويت ارتباطات دولت‌ها و تضامن جهاني تأثير مثبت دارد. اين ارتباطات نه‌تنها بر تقويت روابط ديپلماتيك اثرگذار است بلكه مي‌تواند به پايبندي به اصول حقوق بين‌الملل و ارتقاء قدرت نهادهاي بين‌المللي منجر شود. به طور كلي، مطالعه نشان مي‌دهد كه تعهد به حقوق بين‌الملل نه‌تنها در تطابق با حقوق داخلي، بلكه در برتري بر آن نيز دولت‌ها را به افزايش همكاري‌هاي بين‌المللي تشويق مي‌كند. اين تغييرات در نگرش حقوقي دولت‌ها نه‌تنها تأثيرگذاري در ارتقاء ارتباطات بين‌المللي دارد بلكه در بهبود نظام حقوقي جهاني نيز نقش موثري ايفا مي‌كند.