شماره ركورد كنفرانس :
5304
عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي سيماي معشوق در ادب عربي و فارسي با محوريت متنبي و حافظ
پديدآورندگان :
چرنگ حميلا دكتري زبان و ادبيات عرب، دانشگاه آبادان، استاد دانشگاه هاي فرهنگيان استان خوزستان، و اداره آموزش و پرورش شهرستان شوش , به نژاديان توران كارشناسي ارشد زبان و ادبيات عرب دانشگاه دزفول، مدير دبيرستان به گزين، آموزش و پرورش شهرستان انديمشك
تعداد صفحه :
10
كليدواژه :
ادبيات تطبيقي , شعرغنايي , معشوق , متنبي , حافظ
سال انتشار :
1401
عنوان كنفرانس :
دومين همايش ملي ادبيات تطبيقي؛ پارسي، عربي و انگليسي
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
شعر عاشقانه بر سه محور اساسي عشق، عاشق و معشوق استوار است و در اين ميان «معشوق» محوري‌ترين شخصيّت شعر عاشقانه مي‌باشد، به ‌طوري‌ كه حضور پررنگ او را در هر دوره‌اي از شعر عربي و فارسي را مي‌توان مشاهده كرد. معشوق يكي از موضوعاتي است كه در شعر فارسي و عربي بسيار مورد توجه بوده است. در طي قرون متمادي در هر دوره اي از شعر فارسي و عربي نيز نگرشي خاص نسبت به آن وجود داشته؛ اما آنچه بايد عنوان گردد آنكه همين معشوق از جهت فني هيچگاه مورد بررسي قرار نگرفته يعني نه قدما در مورد ويژگي ها و مقام آن يا موقعيت اجتماعي او چه در اجتماع، چه در شعر كلامي گفته اند و نه معاصرين كتابي مستقل در اين باره به نگارش درآورده يا مورد بحثي ژرفكاوانه قرار داده اند. متنبي و حافظ شيرازي يكي از شاعران محبوب عربي و فارسي هستند كه تأثير آنان در تكامل و ترقي شعر عربي و فارسي در دورة خود و حتي دوره هاي بعد نيز بر كسي پوشيده نيست. آنان از جايگاه ويژه اي در ادب عربي و فارسي برخوردارند و از شاعران پرآوزاه ي عربي و فارسي هستند. متنبي و حافظ از شاعران برجسته ي ادبيات عرب و فارسي هستند كه در اشعار خود به توصيف عشق و معشوق پرداخته اند و در بيان آن از تكنيك هاي بياني شاعرانه يعني تشبيه؛ استعاره و اعراق و ... استفاده كرده اند. و به ذكر خصوصياتي چون وصف زلف معشوق، وصف لب، دهان و دندان، قد معشوق، وصف بناگوش، وصف نگاه، چشم و... پرداخته اند. دراين مقاله كه با روش توصيفي و تحليلي و بر مبناي مطالعات بين رشته اي صورت گرفته است به بيان برخي از توصيفات سيماي معشوق در شعر آنان مي-پردازيم. از جمله اهداف اين جستار تبيين ميزان تصاوير معشوق زميني و چگونگي كاربرد آن در اشعار حافظ و متنبي است.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت