روانشناسي تكاملي و خصوصيات و ابعاد آن و همچنين نظريه ديويد باس در روانشناسي تكاملي مرد و زن

روان‌شناسي فرگشتي رويكردي به‌نسبت جديد در روان‌شناسي است. از اين ديدگاه، رفتار انسان و عملكردِ ذهني او به انتخاب طبيعي نسبت داده مي‌شود. طبقِ گفته وود و ايگلي (۲۰۰۲) «روانشناسانِ فرگشتي، فعاليت‌هاي مردان در جامعه را، بازتابِ رقابت ايشان در به‌دست آوردنِ منابع با هدفِ جذبِ زنان مي‌دانند. زنانِ جامعه نيز در جريانِ تطور زيستي، كسي را به عنوانِ جفت ترجيح مي‌دهند كه از عهده تامينِ منابع براي آنها و فرزندان‌شان برآيد. از اين ديدگاه، مردان تمايل دارند براي اطمينان يافتن از قطعيت پدري شان و در نتيجه تامينِ منابع براي فرزندانِ زيستي (حقيقي) شان، بر تمايلات جنسيِ زنان نظارت وكنترل داشته باشند. ديدگاهِ فرگشتي همچنين عقيده دارد كه گرايش به نظارت و كنترلِ زنان توسط مردان در تمامي فرهنگ‌ها مشترك است. به اين ترتيب از اين ديدگاه، تمايلاتيِ كه طيِ تكامل در مردان به منظورِ جمع‌آوري منابع و كنترلِ ميل جنسيِ زنان ايجاد شده‌است، مسئولِ تقسيم‌بندي جنسيتيِ موقعيت، قدرت و منابع در تماميِ فرهنگ‌ها به شمار مي‌آيد. انديشه كليدي در روانشناسيِ تكاملي اين است كه سازوكارهاي رواني هم مثل سازوكارهاي زيستي نتيجه ميليون‌ها سال تكامل از طريقِ انتخابِ طبيعي است. به اين ترتيب فرضِ روانشناسي تكاملي بر اين است كه سازوكارهاي رواني مبنايي وراثتي دارند و در گذشته احتمالِ بقاء و توليد مثلِ نياكانِ ما را افزايش داده‌اند. براي روشن‌تر شدنِ اين نكته ميل به خوردنِ شيريني را در نظر بگيريد. اين تمايل را مي‌توان سازوكاري رواني كه اساسي وراثتي دارد تلقي كرد، وانگهي بشر از اين رو اين تمايل را دارد كه عملِ مزبور بختِ نياكانِ ما را براي بقاء بيشتر كرده‌است: يعني ميوه‌اي كه مزه شيرين‌تري داشته از ارزشِ تغذيه‌اي بالاتري هم برخوردار بوده‌است، لذا با خوردنِ آن احتمالِ بقاء و دوامِ ژن‌هاي مربوط به اين كار نيز افزايش يافته‌است.