شماره ركورد كنفرانس :
5309
عنوان مقاله :
كيهان زايي بر مبناي قرباني در اساطير شرق با تكيه بر اسطوره ميترا در ايران و پانگو در چين
پديدآورندگان :
ميرميران مجتبي دانشگاه گيلان , محمدي ساهره دانشگاه گيلان
كليدواژه :
اسطوره , كيهانزايي , قرباني , ايران , چين , ميترا , پانگو
عنوان كنفرانس :
هجدهمين همايش بين المللي انجمن ترويج زبان و ادب فارسي
چكيده فارسي :
بنا به نظر ويكو، يگانگي حقيقي فرهنگ انساني بر سه پايه زبان، هنر و اسطوره استوار است. هركسي بخواهد نظامي جامع از فرهنگ انساني ارائه دهد، بايد توجه خويش را به اسطوره نيز معطوف دارد. در واقع اسطوره بهمانند ديگر شاخههاي معرفت يكي از انحاي نسبت گرفتن انسان با هستي و جهان است. اساساً حقيقت و ابژه خود را در ظهورهاي مختلف و متنوعي عيان و آشكار ميكند؛ گاهي عقلي، گاهي مواقع علمي و پارهاي موارد اسطورهاي، بسته به اينكه انسان بخواهد چه نسبتي با حقيقت برقرار كند. براي انسان اسطورهزي، اساطير مظهر واقعيت اصيل و راستين بهشمار ميآيد و همهي امور و شئون زندگي انساني را اعم از مادي و معنوي رصد ميكند؛ زيرا اساطير همانند علوم ميكوشد تا مسائل زندگي و عالم انسانها را حل كند و به پرسشهاي اساسي انتولوژيك و تئولوژيك و به عبارتي هستيشناسي و الهياتي وي پاسخ دهد و به تعبيري، در پيشبرد و توجيه امور خود از استدلال تمثيلي بهره ميجويد؛ در واقع اسطوره پوشش تمثيلي براي حقيقت است. در روزگار باستان كل جهان مادي در هالهاي از تصاوير نمايان ميشد كه ساخته و پرداختهي تخيل و تفكر اسطورهاي بود و همين تفكر و تخيل اسطورهاي به اشيا و هستي شكل، رنگ و خواصي ويژه ميبخشيد. زماني دراز پيش از آنكه جهان به منزلهي كليت اشياي تجربي با خواص پيچيده تجربي نمايان شود، به شكل مجموعهاي از قدرتهاي اسطورهاي و تأثيرات جادويي متجلي ميشد. سرچشمهي معنوي و مادر بينش فلسفي نيز همين برداشت اسطورهاي از جهان است. پيدايش و تكوين كيهان بر مبناي قرباني يكي از سطوح و مراتب بينش اسطورهاي است. و اين پرسش اساسي مطرح است كه در گفتمان اسطورهاي چه نسبتي ميان اسطوره و آفرينش وجود دارد؛ در اين مقاله بنا داريم به نحو مجمل به اين موضوع در دو فرهنگ و اسطوره ايران و چين بپردازيم. روش پژوهش، به صورت كتابخانهاي، و تلفيقي از روشهاي تحليلي و تطبيقي است. در واقع ابتدا منابع موجود را بررسي كرده، پس از تحليل و تفسير نتيجه به دست آمده، در ادامه از روش تطبيقي به بنمايههاي اساطيري و هم بنيانيها در اسطورههاي ايران و چين پرداخته ميشود. دليل هماننديها و قرابتهاي بسيار نزديك در اصول محوري باورهاي اساطيري دو كشور ايران و چين، دو نكته جالب توجه ديده شد. نخست بنياد فطري و ذاتي تعقل و ذهنيت نزديك بشر؛ و ديگري پيوندهاي جغرافيايي از آفريقا و آسيا و وجود جادۀ بازرگاني ابريشم كه شاهراه ارتباطي فرهنگها بود، سبب شدند تا به امروز نيز اين كنش فرهنگي نمايان باشد. از سوي ديگر عامل جوّي و باران و رودخانههاي عظيم عوامل اسطوره ساز طبيعي هستند كه در هر دو سرزمين باستاني باعث تقويت باورهاي همانند شده است.