شماره ركورد كنفرانس :
5348
عنوان مقاله :
ادبيات و حقوق : چرايي و چگونگي
پديدآورندگان :
شريف مريم دانشگاه خوارزمي
كليدواژه :
ادبيات و حقوق , مطالعات ميانرشتهاي , كامن لا , حقوق موضوعه.
عنوان كنفرانس :
چالش هاي ترجمه در سيستم هاي قضايي متفاوت - متون رسمي، حقوقي، سياسي، رسانه اي(فرانسه - فارسي-عربي)
چكيده فارسي :
ادبيات دنياي توانستنهاست، حقوق دنياي بايستنها. ادبيات عالم امكان است و حقوق عالم اجبار. چه ارتباطي ميان اين دو وجود دارد كه بيش از يك قرن است پژوهشگران هر دو رشته را به خود مشغول كرده؟ رابطۀ ميان ادبيات و حقوق براي نخستين بار در ابتداي قرن بيست در دانشگاههاي آمريكا مورد توجه قرار گرفت. اروپاييان نيز با تاخيري حدود نيم قرن به اين جنبش علاقه نشان دادند و البته تا آغاز قرن بعد طول كشيد تا به صورت جدّي به آن بپردازند. امروزه، اين حوزۀ ميانرشتهاي يك موضوع تثبيتشده در فضاي پژوهشي اروپا وآمريكاست و بررسي منابع مرتبط با آن خود مستلزم نوشتن كتابهاي مرجعشناسي. در سپهر پژوهشي به زبان فارسي، دكتر حسينقلي كاتبي (1291-1369)، در سال 1354( دهۀ 80 ميلادي ) به اين موضوع پرداخت و طي 4 مقالۀ مفصل(در مجموع 206 صفحه) كه در مجلۀ كانون وكلا شمارههاي 131 تا 134 به چاپ رسيد تلاش كرد تا «روشي نو براي بررسي و پژوهش در درياي بيكران ادبيات فارسي از نظر سير و تحول انديشهها و قواعد حقوقي پديد [آورد] و راه تازهاي براي مطالعه در فرهنگ حقوقي و تاريخ حقوق باز [كند]». او اين روش را بر سياق ادبيات عرفاني يا غنايي يا حماسي، «ادبيات حقوقي» و يا «حقوق در ادبيات فارسي» ناميد. پس از آخرين مقالۀ كاتبي (1355) قريب به سي سال طول كشيد تا كتاب ادبيات و حقوق نوشتۀ فيليپ مالوري با ترجمۀ مرتضي كلانتريان منتشر شود. پس از آن تا به امروز كمتر از بيست مقاله دراين خصوص نوشته شده است و در اين ميان تنها يك مقاله به تعريف رابطۀ ميان ادبيات و حقوق پرداخته و ابعاد آن را شرح دادهاست. اين رابطه معمولا در چهار محور بررسي ميشود: حقوق ادبي(روش برخورد قانون ورويّۀ قضايي با پديدههاي عرصۀ ادبيات مثل حقّ مولف)، ادبيات حقوقي يا حقوق در ادبيات(مطالعۀ موضوعات حقوقي در متون ادبي)، حقوق به منزلۀ ادبيات(مطالعه گفتمان حقوقي با روشهاي ادبي)، حقوق از گذر ادبيات يا ادبيات در حقوق ( استفاده از ابزارهاي ادبي براي بيان حقوقي). در اين مجال تلاش ميكنيم تا با تمركز بر تاريخچۀ مطالعات رابطۀ اين دوعرصه نگاه روشنتري به كنش و واكنش و نيز تاثير و تاثر ميان آن ها پيدا كنيم، محورهاي مطالعاتي آن را بهتر درك كنيم و به سوالاتي از اين دست پاسخ دهيم كه چرا ابتدا آمريكاييان و به بيان بهتر بازيگران سيستم حقوق عرفي، اين رابطه را ممكن و ضروري تشخيص دادند؟ دليل تاخر اروپاييان، مخاطبان سيستم حقوق موضوعه چيست؟ تفاوت ها و شباهت هاي اين دو عرصه كدامند؟ نقش گزارههايي همچون تخيّل، حقيقت، روايت و ... در ادبيات و حقوق چيست؟ ادبيات چطور ميتواند با عينيكردن تخيل و انتظار و ناخودآگاه جمعي به تحوّل حقوق كمك كند؟ حقوق چطور از ادبيات براي بيان ناگفتنيها و كمبودهايش استفاده مي كند؟