شماره ركورد كنفرانس :
5381
عنوان مقاله :
كاوش باستان شناسي تپه كلا ارفه ده
پديدآورندگان :
عابديني عراقي مهدي پايگاه ملي غار اسپهبد خورشيد و آثار وابسته
عنوان كنفرانس :
بيستمين همايش سالانه باستان شناسي ايران
چكيده فارسي :
در منابع متأخر دورهي ساساني، آتش هفتمين مخلوق از مخلوقات هفتگانهي گيتي به شمار آمده است. آتشكده بنايي بوده كه آتش مقدس در آن افروخته ميشد و زردشتيان در آن به عبادت مي پرداختند. مؤلف مُروجالذهب در قرن چهارم هجري در ذكر اخبار آتشكدهها از فريدونشاه بهعنوان نخستين كسي كه آتشكده ساخت نام برده است (مسعودي 1370: ج 1، 602). در دورهي ساساني، كيش رسمي و حكومتي ايران زردشتي بود. پس از شكست ساسانيان، تبرستان آخرين ايالت ايران بود كه به تصرّف اعراب مسلمان درآمد و اين منطقه تا مدّتها آخرين پناهگاه شاهزادگان ساساني بود. بازماندگان ساساني در مازندران، چون باونديان و پادوسپانان، تا اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري به كيش زردشتي پايبند بودند، امّا همچنان تا 9 قرن پس از اسلام در اين منطقه حكمراني داشتند. به عقيدهي مري بويس (1386: 185) در كوههاي تبرستان سلسلههاي محلّي، كيش قديم خود، يعني زردشتي را، تا اواسط سدهي نهم ميلادي، حفظ كرده بودند. امّا آنچه دربارهي دوران حضور آيين زردشتي و ساسانيان در مازندران مبهم و تا حدودي عجيب به نظر ميرسد، كمبود شواهد مربوط به آتشكده ها در اين منطقه است. در واقع منابع تاريخي پيش از اسلام و دوران اسلامي آگاهيهاي كافي و روشني از وجود آتشكده ها در اين منطقه در اختيار نميگذارد و علاوه بر آن، آثار و بقاياي آتشكده هاي زردشتي، آنچنان كه در ديگر نقاط ايران يافت ميشود، در مازندران مشاهده نميشود (خليلي و رضايي 1399: 55). مورّخان قرون اسلامي، حكومت آلباوند را در جبالقارن با عنوان «ملوكالجبال» ــ از زمان استقرار كامل اسپهبد باو در كوهستان پريم در سال 45 ق. تا مرگ اسپهبد شهريار سوم در سال 397 ق. ــ حدود سه قرن و نيم ذكر نمودهاند و مردم اين منطقه را در طول اين دوران پايبند بر آيين، رسوم و دين اجداد خود دانستهاند (حدودالعالم 1372: 399). مؤلف حدودالعالم (تأليف در 372 ق)، جمعيّت زياد و روستاهاي پرشمار كوه قارن را يادآور شده و آن را داراي بيش از دههزار پارچه آبادي دانسته است و اكثر مردم اين ناحيه را زردشتي ميداند (همان جا). جغرافي نويسان در شرح اوضاع ناحيهي مازندران به آتشكدههاي آن اشارهاي ندارند. شايد عدم دسترسي مسلمانان در دو قرن نخست هجري به اين منطقه، عمدهترين عامل كماطلاعي آنان از وضعيت آئين زردشت در ناحيهي مازندران و تبرستان است (نامجو 1392: 224) ، هرچند كه در متون پس از اين دوران هم به بقاياي آتشكدهها بسيار كم اشاره شده است و تنها اسامي تعدادي از اين بناهاي مذهبي به دست ما رسيده است كه در سفرنامهها و متون اسلامي بدانها اشاره شده است كه ميتوان به آتشكده ي تنكابن (رابينو 1365: 53 ـ 54)، آتشكده ي آمل (اعتمادالسلطنه 1367: ج 1، 19)، آتشكده ي ساري (مكنزي 1359: 125) و آتشكده ي كوسانِ بهشهر (ابن اسفنديار 1366: ج 1، 155) اشاره نمود ولي آتشكدههاي نامبرده در حد يك نام در متون قديمي بوده و نشانه و آثار معماري كه مبني بر كاربري مذهبي اين آثار به شكل آتشكده باشد به دست نيامده است و با توجه به اين نكته، بناي كاوش شده در روستاي ارفعده شهرستان سوادكوه نخستين آتشكده ي شناسايي و كاوش شده در مازندران است.