شماره ركورد كنفرانس :
5381
عنوان مقاله :
بررسي باستان شناسي استقرارهاي اشكاني و ساساني دشت سرخس، خراسان رضوي
پديدآورندگان :
بهروزي فر داود دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات، تهران.
عنوان كنفرانس :
بيستمين همايش سالانه باستان شناسي ايران
چكيده فارسي :
اهداف پژوهش ميداني انجام شده عبارت است از: 1. تهيهي نقشهي راههاي باستانشناسي منطقهي شمال شرق ايران خصوصاً سرخس و ارائهي راهكارهايي جهت ادامهي فعاليتهاي باستانشناختي و حفاظتي در منطقه. 2. خوشهبندي استقرارهاي اشكاني و ساساني بر اساس وسعت و مساحت استقرارها و موقعيتيابي آپاوارتاكن و شهر مركزي آن دارا بر اساس اسناد، متون تاريخي، شواهد و مدارك باستانشناسي. سرخس بهوسيلهي عبدالله بن خازم سلمي در زمان حكومت عثمان فتح شد (يعقوبي 1362، ج2: 87). در اوايل قرن چهارم هجريقمري ابن فضلان (ابن فضلان 1355: 62) و ابواسحاق ابراهيم اصطخري، سرخس را شهري آبادان، كمآب و بهواسطهي خاك مناسب با كشاورزي خوب ميداند (اصطخري 1368: 211). مؤلف ناشناس كتاب «حدودالعالم» كه متعلق به سال 372 هجريقمري است مينويسد: «سرخس شهري است بر راه و اندر ميان بيابان نهاده، جاي كشت بسيار است و مردماني قوي تركيب، جنگي و خواستهي ايشان شتر است» (حدودالعالم 1363: 388). ابن خردادبه در كتاب مسالك و ممالك وجود فضل بن سهل سرخسي، وزير با تدبير مأمون خليفهي عباسي را در آباداني شهر سرخس بياثر ندانسته است (ابن خردادبه 1371: 211). مقدسي در قرن چهارم هجريقمري، سرخس را پناهگاه نيشابور، دروازهي خراسان، شهري بزرگ، بسيار آباد و پرنعمت توصيف كرده كه به سبب واقعشدن در مسير جادهي ابريشم هيچگاه روي كميابي به خود نديده و از لحاظ تقسيمات كشوري چنان آباد و پر جنبوجوش به نظرش آمده كه در شك افتاده آيا آن را استان بخواند يا ناحيه و نيز مركزش را شهر بگويد يا قصبه (مقدسي 1361، ج 2: 456). جيهاني، مؤلف كتاب اشكالالعالم نيمهي دوم قرن چهارم هجريقمري مينويسد: «سرخس شهري است ميان مرو و نيشابور در زمين «هامون» بدان جا آب روان نيست. مگر آب جوي هرات كه در سالي چند روز آن جا رسد و جملهي ايشان، از آب باران است و بركهها از آب چاه و آن (سرخس) شهري است كه در بزرگي يك نيمهي «مرو» باشد و بهغايت آبادان است و نعمتهاي فراخ، هواي آن تندرست است و بيشتر نواحي آن مرغزار و گرداگرد آن اعراب باشند، آبهاي ايشان از چاه است، آسياب ايشان بر چهارپايان از شتر، گاو و بناهاي ايشان از گل است» (جيهاني 1361: 9). ياقوت حموي مؤلف كتاب معجمالبلدان در اوايل قرن هفتم هجريقمري، سرخس را چنين توصيف كرده است: «سرخس شهري است قديمي از شهرهاي خراسان بزرگ و پهناور كه بين نيشابور و مرو در وسط راه قرار گرفته، فاصلهي آن تا هر يك از دو شهر شش منزل است و آن شهري است تشنه كه در آن آب پيدا نميشود مگر آب چاهها كه بسيار گواراست و در آن نهر جاري وجود ندارد مگر نهري كه در قسمتي از سال جاري ميگردد و دائمي نيست و آن زيادي آبهاي هرات است. زراعت آنجا ديمي است و آن شهري است كه خاكي نيكو دارد و اغلب آن سرزمين چراگاه است و كم قريه است» (حموي 1995: 208). حمدالله مستوفي مورخ نيمهي اول قرن هشتم حدود يكصد و بيست سال بعد از حملهي مغول دربارهي سرخس ميگويد: «سرخس از اقليم چهارم است كه افراسياب ترك ساخت، دور باروش پنج هزار گام است و قلعهي محكم از خاكريز دارد و هوايش گرمسير است و آبش از رودخانهاي كه از هرات ميآيد و عظيم، نيكو و هاضم و از ميوههايش انگور و خربزه نيكوست. در حدود همين زمان بوده است كه سرخس از لحاظ بافتن چادرهاي زنانه و نوارهاي زربفت ابريشمي در خراسان بزرگ شهرتي بسزا داشته» (مستوفي 1381: 295) و نيز حافظ ابرو آن را در زمان حكومت شاهرخ تيموري جزء بلوكات بلخ به حساب آورده است (حافظ ابرو 1370: 29). لسترنج مينويسد: «شهر سرخس در كنار كوتاهترين راه طوس به مرو بزرگ در ساحل راست، يعني ساحل شرقي رودخانهي مشهد واقع است. اين رودخانه را امروز «تجند» گويند» (لسترنج 1377: 421). به سيماي جغرافيايي سرخس تا قرن نهم هجري پرداخته شد. اين شهر چون در موقعيت مناسبي قرار داشته، همهي سياحان و جغرافيداناني كه به خراسان آمدهاند از آن سخن گفتهاند و تقريباً اوضاع كلي آن در همهي قرون نهگانه و بلكه تا عصر قاجار با اختلاف كمي يكسان بوده است. اعتمادالسلطنه يكي از رجال متمول دورهي قاجار است كه توصيف جغرافيايي نسبتاً مفصلي دربارهي سرخس نوشته است (اعتمادالسلطنه 1367: 21). در سال 1328 هجري شمسي برابر با 1949 ميلادي بهمنظور بررسي و شناسايي استقرارها و غارهاي دورههاي پارينهسنگي و فرا پارينهسنگي در شمال شرق ايران، توسط هيئت دانشگاه پنسيلوانيا به سرپرستي كارلتون استانليكون غارهاي مزداوند و بزنگان در دشت سرخس مورد بررسي و شناسايي قرار گرفت. استانليكون ساكنان غارهاي مزداوند و بزنگان را مربوط به دورههاي پارينهسنگي ميانه و فرهنگ موسترين در حدود 45 هزار سال پيش دانست كه گروهي شكارگر بودند (واندنبرگ 1348: 14). عزتالله نگهبان استاد دانشگاه تهران بهاتفاق تني چند از دانشجويان رشتهي باستانشناسي، تعدادي از استقرارهاي تاريخي در شمال شرق خراسان را بررسي و شناسايي كردهاند. اين بررسي، بررسي شمال شرق خوانده شد و در سال 1345 هجريشمسي (1966 ميلادي) انجام شده كه گزارش منتشرنشدهي آن تحت عنوان بررسي شمال شرق تأليف يحيي كوثري و علياكبر سرفراز در مركز اسناد سازمان ميراث فرهنگي كشور موجود است (نگهبان 1345: 1). سپس حسين عباسزاده به بررسي و شناسايي دشت سرخس در سال 1376 هجري شمسي پرداخته است و 35 استقرار را مورد بررسي و شناسايي قرار داده است (عباسزاده 1376: 123). پس از آن ميراث فرهنگي خراسان رضوي اقدام به ثبت بناها و استقرارها در دشت سرخس نموده است (آرشيو آثار ثبتي ميراث خراسان رضوي). در اسفند سال 1399 هجريشمسي بهمنظور ادامهي بررسيهاي روشمند و ادامهي شناسايي استقرارهاي اين دشت، طرح بررسي و شناسايي باستانشناختي استقرارهاي اشكاني و ساساني دشت سرخس را به سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايعدستي خراسان رضوي و پژوهشكدهي باستانشناسي كشور پيشنهاد شد كه مورد موافقت با مجوز فعاليت ميداني قرار گرفت. مجوز بررسي باستانشناسي استقرارهاي اشكاني و ساساني دشت سرخس با شمارهي 99108156 در تاريخ 16/12/1399 از تاريخ 25/12/1399 لغايت 8/2/1400 صادر گرديد. پژوهش حاضر نخستين و مستندترين گام باستانشناسي دورهي اشكاني و ساساني در دشت سرخس است.