شماره ركورد كنفرانس :
5397
عنوان مقاله :
تأمّلي بر بنمايههاي اسطورهاي و پيشاسقراطي طبيعيات اشراقي
پديدآورندگان :
خندان مصباح mesbah.khandan@gmail.com دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه غرب، دانشگاه شهيد بهشتي، تهران، ايران
كليدواژه :
طبيعيات اشراقي , اسطوره , پيشاسقراطيان , المشارع و المطارحات , ارسطو
عنوان كنفرانس :
شيخ اشراق و دنياي جديد
چكيده فارسي :
حكمت اشراق به مثابه يك كل، كوششي است براي نقد و گذار نظاممند از منظومۀ فلسفي ارسطو و بسط تاريخي و تبلور آن در آراء ابنسينا. هرچند براي سهروردي شناخت عالم طبيعت و مسائل متفرّع بر آن شأن والايي ندارد و طبيعيّات هيچ گاه اولويت فكري او نبوده است، اما در همين موارد هم در پي فراروي از چارچوب تبيينيِ ارسطو و پيروان مشّائي او بوده است. اين فراروي در مواردي مانند تلقي وي از چيستي جسم، متأثر از مباني خاصّ هستيشناختي حكمت اشراق صورت گرفته است. بررسي اين موارد محلّ بحث ما نيست. اما در موارد ديگر، با نظر به اين كه سهروردي در مقايسه با پيروان ارسطو، الگوي متفاوتي را دربارۀ چيستي فلسفه و كيستي فيلسوف و به تبع آن، تاريخ تفكر حكمي و فلسفي دنبال ميكند، شاهد چرخش ريشهاي و بنيادين او به جانب فهم طبيعيّاتيِ فلسفههاي پيش از ارسطو در يونان باستان و همچنين جهانبينيهايِ اسطورهايِ ديگر تمدّنهاي باستاني هستيم. سهروردي در بخش «طبيعيات» رسالۀ المشارع و المطارحات تصريح ميكند كه طبيعيّات ارسطويي از عهدۀ تبيين و توصيف بخش عمدهاي از تحوّلات و تغيّرات عالم طبيعت بر نميآيد و براي جبران اين نقيصه و ارائۀ يك الگوي بديل، بايد به ميراث حكماي پيش از ارسطو مراجعه كرد. هرچند سهروردي به چرايي اين امر نميپردازد، اما فرضيۀ پژوهش حاضر اين است كه در ادّعاي فوق، بيش از هر چيز خصلت اسطورهاي جهانشناسي افلاطون و پيشاسقراطيان مورد توجه او بوده است. در جهانبيني اسطورهاي، بر تنگناها و محدوديتهاي تفكر مفهومي و منطقي غلبه ميشود و به جهت يكپارچگي و وحدتي كه بين امر الوهي، انسان و طبيعت فرض ميشود، تحولات عالم طبيعت نيز به نحو متفاوتي تبيين ميشود. در اين مقاله تلاش بر اين است تا ضمن بازخواني چيستي اسطوره و نسبت آن با فلسفه و با تمركز بر بخش «طبيعيات» رسالۀ المشارع و المطارحات، توجيهي براي ارجحيت جهانشناسي پيشاسقراطي بر طبيعيات ارسطويي به نزد سهروردي ارائهشود.