شماره ركورد كنفرانس :
5397
عنوان مقاله :
ضرورت بررسي مقايسه‌اي فلسفه سهروردي
پديدآورندگان :
سيد عرب حسن h.seyedarab@gmail.com استاديار بنياد دائرة المعارف اسلامي، تهران، ايران
كليدواژه :
سهروردي , حكمت اشراق , نقد سنت مشاء , رويكرد مقايسه‌اي
سال انتشار :
1401
عنوان كنفرانس :
شيخ اشراق و دنياي جديد
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
فلسفه سهروردي ناظر به درك فلسفي از انسان است. لذا طرح تمايز آن از ديگر نظريه‌هاي مربوط به انسان ضروري است. در اين فلسفه، انسان اسطوره ابدي نيست زيرا سهروردي به دنبال پيوند او با توحيد است. مقدمات اين وصول به بررسي عقلاني براي رفع موانع تبديل انسان به معنا اختصاص دارد. سهروردي براي وصول به اين انديشه، نظريه اشراق را مطرح كرد. انسان در فلسفه او عين ربط به توحيد است. هويت تجربه اشراق، انساني است. اين تجربه، نمي‌تواند بدون مواجهه اصيل با نسبت ميان فلسفه و انسان متحقق شود. فلسفه اشراق، تلاش براي درك اين نسبت است. الگوي جهان‌شناسي عقلي سهروردي بخش قابل توجهي از تاريخ فلسفه اسلامي را به خود اختصاص داد. فلسفه اشراق، ضمن كوشش براي فهم انديشه‌هاي ابن‌سينا (۴۲۸-۳۷۰‬ ق) و فارابي (۲۶۰؟-۳۳۹ ق)، تلاش براي طرح تدوين الگويي هستي‌شناسانه است. اين الگو كه امروزه با اين عنوان شهرت يافته، در عرض دو حوزه مهم ديگر يعني حكمت مشاء و متعاليه مطرح است. شيوه متمايز اين طريق از انديشه، وجه تسميه آن است. اشراق توصيفگر پيوستگي انسان، جهان و خدا بر اساس نظريه فيض دائم است. اين فيض از عالي‌ترين مرتبه هستي نزول مي‌كند. سهروردي براي تمايز انديشه خود از نوافلاطونيان و نيز تقرير نظريه فيض و صدور در فلسفه اسلامي، نياز داشت تا اشراق را به گونه‌اي توصيف كند كه با محتواي آن انديشه‌ها تفاوت اساسي كند. بررسي تطبيقي فلسفه سهروردي نيازمند طرح پرسش‌هايي است كه هويت انديشه او را مخاطب قرار دهد. كنش حاصل از اين تخاطب، ساختار مفهومي انديشه فلسفي ايران و اسلام را متحول مي‌كند. فلسفه اشراق تلاش مؤسس آن را براي بررسي نقّادي حكمت مشاء است. در رأس اين حكمت، فارابي و ابن‌سينا به عنوان برجسته‌ترين حكيمان مسلمان حضور دارند. فلسفه سهروردي تفكري نو در سنت فلسفي رايج در عالم اسلام است. سهروردي فلسفه اشراق را به نقد و بررسي انديشه‌هاي فلسفي مشاء اختصاص داد. اين توجه به گونه‌اي است كه برخي از مفسران معاصر فلسفه اشراق، در تقسيم موضوعي نوشته‌هاي سهروردي، عمده‌ترين آن را مربوط به اين نقد دانسته‌اند. غايت التفات سهروردي به ادوار نخستين فلسفه اسلامي ايجاد حلقه اتصال تاريخي ميان عهد خود با فلسفه فارابي و ابن‌سينا است. مسائل بازمانده از آن فلسفه، نياز به تفسيري خارج از حوزه حكمت مشاء داشت. نگاه اشراقي به فلسفه ابن‌سينا نشان داد كه سهروردي انديشه خود را از پايان حكمت مشاء آغاز كرد. فلسفه سينوي نياز اساسي به چنين تداومي داشت و بدون آن، به كمال خود، نائل نمي‌شد. عنصر توصيف گر فلسفه اشراق، ناظر به آغاز فلسفه اسلامي، يعني حكمت مشاء بود. سهروردي بخشي از انديشه اشراق را با بررسي نقّادانه حكمت مشاء مطرح كرد كه در جهان اسلام شاخص‌ترين نماينده آن ابن‌سينا است. بخشي از پرسش‌هاي سهروردي مسبوق به درك او از تاريخ است. سهروردي تمام كوشش خود را ناظر به بررسي حكمت مشاء نكرد. او نياز داشت تا بخشي از عمر كوتاه خود را به طرح و اثبات انديشه‌هاي جديد اختصاص دهد. فلسفه اشراق، نماينده انديشه اصلاح و ابداع است. اصلاح، به حكمت مشاء، و ابداع، به طرح حوزه‌اي جديد اختصاص يافت. او كوشش خود را به اين دو بخش مهم اختصاص داد. با تعلق به بخش نخست، نشان داد كه در سنت فلسفي رايج در عالم اسلام تفكر مي‌كند. در بخش دوم نيز هستي‌شناسي خود را مطرح كرد. وي بيش از همه مرهون و متأثر از فارابي و ابن‌سينا است. جوهر فلسفي، آينده نگر است. ارمغان سهروردي براي انسان ديروز و امروز، فلسفه اشراق است. امروزه اين فلسفه نياز اساسي و ملاك عقلي در الهيّات است.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت