شماره ركورد كنفرانس :
5397
عنوان مقاله :
جستجوي معنا در قصه غربت غربيه سهروردي به روايت كربن
پديدآورندگان :
عليزماني اميرعباس amir_alizamani@ut.ac.ir دانشيار گروه فلسفه دين، دانشگاه تهران، تهران، ايران
كليدواژه :
سهروردي , قصه غربت غربيه , هانري كربن , معناي زندگي
سال انتشار :
1401
عنوان كنفرانس :
شيخ اشراق و دنياي جديد
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
سهروردي در قصه غربت غربيه در صدد بيان چيست؟ او داستان چه كسي يا چه كساني را بيان مي‌كند؛ هنگامي كه مي‌گويد: «لمّا سافرت مع اخي عاصم ...» مقصودش چيست؟ قيروان كه درباره آن مي‌گويد: «القريه الظالم أهلها» كجاست؟ و زنداني كه در آن به غل و زنجير بسته شده‌اند، كجاست؟ او و برادرش عاصم چگونه رهايي مي‌يابند و اين روايت چگونه با ما سخن مي‌گويد؟ ما چگونه مي‌توانيم از آن به رهايي خويش دست يابيم؟ به نظر مي‌رسد سهروردي خودش در پايان اين داستان، راز و تأويل آن را به روشي رازآلود و تأويل گونه بيان كرده است: «اين داستانِ من است». تمام نكته همين جاست. همان گونه كه مولانا در آغاز حكايت كنيزك و پادشاه مي‌گويد: بشنويد اي دوستان اين داستان خود حقيقت نقد حال ماست آن غربت غربيه زيباترين بيان از حكايت زنداني شدن انسان در قيروان قيرگون تاريك دنيا و غربت جدايي و رنج تنهايي و تلاش براي رهايي از اين تاريكي و تنهايي وجودي است. از منظري مي‌توان گفت كه عارفان ما اين حكايت جدايي، فراق و اشتياق به بازگشت را به هزار زبان بيان كرده‌اند. غريب و برادرش عاصم سرانجام به پاي كوه رفيعي مي‌رسند كه چشمه زندگي از آن مي‌جوشد و به تعبير كربن اين غايتي است كه هر عارفي از زمان خضر تا كنون در پي رسيدن به آن بوده است.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت