شماره ركورد كنفرانس :
5431
عنوان مقاله :
واقع‌گرايي اخلاقي و پيامدهاي فرهنگي آن
پديدآورندگان :
حسين‌شريفي احمد sharifi@iki.ac.ir هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، قم، ايران
تعداد صفحه :
2
كليدواژه :
واقع‌گرايي اخلاقي , ناواقع‌گرايي اخلاقي , پيامد فرهنگي , ارزش , ‌واقعيت نفس‌الامري.
سال انتشار :
1402
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي « واقع‌گروي معرفتي در فلسفه اسلامي و چالش‌هاي پيش‌روي آن»
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
ابتدا بايد بدانيم كه تعريف «واقع‌گرايي اخلاقي» چيست؟ منظور از واقع‌گرايي اخلاقي اين است كه ارزش‌ها و الزام‌هاي اخلاقي پشتوانه واقعي و نفس‌الامري دارند؛ يعني تابع سلايق فردي يا قراردادهاي جمعي نيستند، حتي تابع آگاهي يا عدم آگاهي افراد هم نيستند. ارزش‌ها ريشه در واقعيت دارند، ما چه بدانيم، چه ندانيم و چه بخواهيم، چه نخواهيم. عدالت في المثل خوب است و ظلم بد است، راستگويي خوب است دروغگويي بد است. در مقابل «ناواقع‌گرايي اخلاقي» معتقد است كه ارزش‌ها و الزام‌هاي اخلاقي وابسته به سلايق فردي و جمعي است. در آن طيف نظرياتي كه وجود دارند، هر كدام از اين دو نظريه رقيب كه به عنوان دو مبناي مهم در حوزه اخلاق شناخته مي‌شوند، پيامدهاي فردي و اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي، اقتصادي و... پيامدهاي گسترده‌اي در كنش‌هاي فردي و اجتماعي انسان دارند .از جمله مهم‌ترين پيامدهاي تربيتي و فرهنگي واقع‌گرايي اخلاقي، اولاً اين است كه تربيت اخلاقي نمي‌تواند امري سليقه‌اي و قراردادي باشد، بلكه اهداف تربيتي و حتي روش‌هاي تربيتي يا اصول تربيتي، امور فراسليقه‌اي و فرا‌قراردادي هستند و تابع واقعيت‌ها هستند. بنابراين مربيان اخلاقي براساس واقع‌گرايي اخلاقي بايد تلاش كنند كه واقعيت‌ها را كشف كنند و مبتني بر آنها اصول تربيتي را طراحي، و روش‌هاي تربيتي را ترسيم نموده و مسير تربيت را سامان بخشند. ثانياً دومين پيامد واقع گرايي اخلاقي اين است كه چيزي به نام تهاجم فرهنگي، تهاجم اخلاقي امري توهمي و تخيلي نيست بلكه امري حقيقي و واقعي است. هر برنامه و تبليغي كه برخلاف واقعيت‌هاي اخلاقي باشد و ما را از نفس‌الامر اخلاقيات جدا كند، نوعي تهاجم عليه اخلاق و فرهنگ تلقي مي‌شود، بنابراين تهاجم فرهنگي واقعيت است؛ نگوييم اين يك نظريه است و آن يك نظريه ديگر است. بله نظريات اخلاقي مختلفي داريم اما برخي واقعي هستند و برخي ناواقعي هستند. ناواقعي‌ها در واقع برخي ناهنجاري‌ها در حوزه اخلاق هستند كه بايد جلوي آنها گرفته شود. ثالثاً تساهل و تسامح اخلاقي فرهنگي نمي‌تواند به عنوان يك راهبرد اخلاقي در جامعه تلقي شود بلكه نهايتاً يك راه ‌كنش و راهبرد به حساب مي‌آيد؛ يعني در صورتي كه تساهل و تسامح به هدف دفاع از ارزش‌ها و حفظ واقعيت‌هاي اخلاقي باشد و هدف از آن تربيت و جذب افراد به مسير ارزش‌ها و واقعيت‌ها باشد و افراد را به سمت راه راست هدايت كند، در اينجا تساهل و تسامح اخلاقي درست معنا شده است. در غير اين صورت في‌نفسه نمي‌تواند ارزشمند باشد و رابعاً امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از ارزش‌ها و تلاش در جهت صدور ارزش‌ها يك وظيفه انساني و واقع‌گرايانه است و وظيفه‌اي است كه مطابق با ساختار هستي است و مطابق با واقعيت‌هاي موجود در عالم است. امر به معروف يعني دعوت به واقعيت‌هاي ارزشي و نهي از منكر يعني پرهيز دادن از ناديده گرفتن ارزش‌هاست. حتي جايي ممكن است كه ما جان خود را فداي نشان دادن يك واقعيت اخلاقي به مردم و دفاع از ارزش‌ها بكنيم و اجازه ندهيم آن واقعيت اخلاقي از بين برود و لاجرم جامعه به انحراف صددرصدي كشيده شود. به همين دليل كاري فوق العاده ارزشمند است. اما معلوم است كه در ناواقع گرايي اخلاقي هيچ كدام از اين پيامدهاي اخلاقي و تربيتي وجود ندارند.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت