شماره ركورد كنفرانس :
5431
عنوان مقاله :
واقعگروي در حوزه تصورات از منظر منطقدانان مسلمان
پديدآورندگان :
رضايي رحمتالله Rezaie_2007@yahoo.com دكتري فلسفه از مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، قم، ايران
كليدواژه :
تعريف , ذاتگرايي , واقعگروي , ابنسينا , گزاره , برهان.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي « واقعگروي معرفتي در فلسفه اسلامي و چالشهاي پيشروي آن»
چكيده فارسي :
هرچند به نظر ميرسد واقع گروي در منطق اسلامي تنها به حوزه تصديقات و گزارهها (proposition) اختصاص دارد، نه حوزه تصورات و مفاهيم؛ زيرا واقعگروي متفرع بر صدق است كه ويژگي بارز و اصلي به تصديقات است، درحالي كه تصورات نه بيانگر اثبات امري هستند و نه بيانگر سلب آن؛ اما با اين وجود، واقعگروي در حوزه تصورات نه تنها در خور بررسي است، بلكه منطقدانان مسلمان آن را مطرح و مبناي واقعگروي در حوزه تصديقات دانستهاند تا آنجاكه اگر واقعگروي تصورات احراز نشود، دسترسي به واقع تصديقات هم گرفتار مشكل ميشود. بنابراين، پرسش اصلي اين است كه راهكار آنان براي رسيدن به واقع تصورات و مفاهيم چيست. در پاسخ بايد گفت كه باوجود حواس و بديهي دانستن محسوسات، راهكار يگانه و بيبديل آنان براي رسيدن به واقع مفاهيم و نشان دادن واقعنمايي آن، «تعريف» است. ازاينرو، تعريف جايگاه و كاركرد بسيار مهم در منطق مسلمانان دارد. به همين دليل است كه ابنسينا در كتاب الاشارات و التنبيهات احتمالا براي نخستينبار، علم منطق را به قوانين ناظر به «تعريف» و «حجت»، تعريف كرده و موضوع آن را به همين دو حوزه محدود ميكند، درحالي كه قبل از آن، منطق به صورت رسمي، به حوزه گزارهها اختصاص داشت. تعريف براساس اين رويكرد، با اتكاي به ذاتيات اشيا، به اسمي و حقيقي تقسيم ميشود و آنها واقعنمايي دو سنخ تصورات، يعني «مفاهيم» و «ماهيات» را نشان ميدهند. هردو گونه تعريف با استفاده از ذاتيات، مدعي واقعنمايي هستند. اما تعريف اسمي از واقع مفاهيم حكايت ميكند و تعريف حقيقي نه تنها واقع و حقيقت معرَّف را نشان ميدهد، بلكه با استفاده از علل وجودي، متضمن چرايي وجود آن نيز است. به اين جهت است كه تعريف ميتواند گاه حتي كاركرد برهان را داشته باشد. مسأله «مشاركت حد و برهان» ناظر به همين مسأله است. براين اساس، همانگونه كه «برهان لِم» متقنترين برهان بوده و بيانگر اقع امور است، تعريف متكي بر ذاتيات نيز همان شأن و منزلت را در حوزه مفاهيم دارد. اما زماني ميتوان براهين منطقي را پذيرفتني و قطعي دانست و مدعي واقعنمايي آنها شد كه واقعنمايي مؤلفههاي آن، يعني گزارهها و قبل از آن، واقعنمايي اركان قضايا، يعني مفاهيم و تصورات، تأمين شده باشد. بدون هيچ ترديدي، تنها راهكار احراز واقعنمايي مفاهيم، نظام تعريفي منطق است. اين تحقيق كوشش دارد با بررسي آثار و آراي ابنسينا و منطقدانان متأثر از او، چنين رويكردي را تبيين كند و ميزان واقعنمايي و كارآمدي تعريف در حوزه مفاهيم را نشان دهد.