شماره ركورد كنفرانس :
5464
عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي تحليل پديدارشناختي تفسيري و ريزپديدارشناسي در پژوهش كيفي: رويكردها، راهبردهاي تفسير و دامنۀ پوشش
پديدآورندگان :
مازندراني اميرعلي گروه علوم رفتاري پژوهشكده تحقيق و توسعة علوم انساني (سمت) , تقدمي محمدشاهين گروه مطالعات زباني پژوهشكده تحقيق و توسعة علوم انساني (سمت)
كليدواژه :
روش پژوهش كيفي , پديدارشناسي , تحليل پديدارشناختي تفسيري , ريزپديدارشناسي , تحليل تطبيقي
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي روشهاي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي رويكردهاي نوپديد و چالش هاي پيش رو
چكيده فارسي :
اين پژوهش از دو روش شناسي برجسته در زمينۀ پژوهش كيفي از جمله تحليل پديدارشناختي تفسيري و ريزپديدارشناسي، يك بررسي تطبيقي جامع ارائه مي دهد. هدف هر دو روش، درك تجربه هاي انساني است. با وجود اين، رويكردهاي اتخاذ شده و راهبردهاي تفسير آنها متمايز است و هر كدام براي زمينه هاي بخصوص پژوهشي مناسب هستند. تحليل پديدارشناختي تفسيري تأكيد ويژه اي بر جايگاه تفسيري پژوهشگر دارد. پژوهشگراني كه از اين روش استفاده ميكنند، به كاوش دقيق تجربه هاي زيستۀ شركتكنندگان مي پردازند و تلاش مي كنند معاني ظريف منتسب به اين تجربه ها را آشكار سازند. تفسير صرفاً بخشي از اين روش نيست بلكه سنگ بناي آن است و ديدگاه هاي ذهني شركت كنندگان را آشكار مي كند. در مقابل، ريزپديدارشناسي مدعي تلاش براي به حداقل رساندن نقش تفسيري پژوهشگر، به ويژه در هنگام جمع آوري داده ها است. اين رويكرد در زمان توصيف و مستندسازي تجربه ها، موضع خنثيتري اتخاذ ميكند. با اين حال، دستيابي به بيطرفي كامل تفسيري چالشهايي را در پي دارد و بحثهايي را در مورد ماهيت غيرتفسيري اين روش برميانگيزد. علاوه بر اين، دامنۀ پوشش و چارچوب زماني اين روش ها نيز به طور قابل توجهي متفاوت است. تحليل پديدارشناختي تفسيري ظرفيت بالايي دارد و با طيف گسترده اي از تجربه ها و پرسش هاي پژوهشي صرف نظر از مدت زمان يا جزئيات آنها سازگار است. از سوي ديگر، ريزپديدارشناسي در بررسي نمونههاي بسيار كوتاه تجربي و اغلب چند ثانيه اي كاربرد دارد و به همين دليل، براي ثبت پديدههاي خاص و لحظه اي مناسب است. همچنين، اين روش ها در برخورد با تجربه هاي جسماني متفاوت عمل مي كنند. در حالي كه تحليل پديدارشناختي تفسيري به نقش جسم در شكل دادن به تجربه ها اذعان دارد، ريزپديدارشناسي براي تجربه هاي جسماني اهميتي دوچندان قائل است و بر تجربه هاي عيني و موقعيتي و همچنين تجلي جسماني آنها تأكيد دارد. در نهايت، اين پژوهش بر نقش حياتي انتخاب روش شناسي مناسب در پژوهش هاي كيفي تاكيد مي كند و اهميت انتخاب دقيق رويكردي را برجسته مي كند كه به بهترين وجه با پرسش ها و اهداف پژوهش تناسب دارد. سرانجام، پيشنهاد ميشود كه بحث و كاوش در ارتباط با تفاوت هاي ظريف و مفاهيم عملي مرتبط با استفاده از تحليل پديدارشناختي تفسيري و ريزپديدارشناسي ادامه يابد. اين بررسي تطبيقي تلويحاتي عملي را به همراه دارد كه از جمله مهم ترينِ آنها مي توان به ارتقاي درك پژوهشگران از چشم انداز پژوهش هاي كيفي و كمك به آنها براي انتخاب مناسب ترين روششناسي اشاره كرد.