شماره ركورد كنفرانس :
5525
عنوان مقاله :
يگانگي در هنرورزي عرفاني با تأكيد بر قصه روميان و چينيان در مثنوي معنوي
پديدآورندگان :
جوان آراسته امير دانشگاه اديان و مذاهب قم
كليدواژه :
يگانگي , بيگانگي , هنرورزي , عرفان اسلامي , مولانا
عنوان كنفرانس :
چهارمين همايش بين المللي يگانگي و بيگانگي در انديشه عرفاني مولانا
چكيده فارسي :
عرفان انسان ها را به فهم، ديدن و چشيدن يگانگي دعوت ميكند. مادام كه اين رويكرد در عرصه هاي مختلف زندگي آدمي ساري و جاري نگردد، سالك راه به جايي نبرده است و در بيراهه بيگانگي طي مسير ميكند و ازين همين روست كه نگاه كثرت بين كه منادي بيگانگي است در عرفان جايي ندارد. آوردگاه هنر امروزه ميدان فراخي است كه از نازل ترين مصاديق تا ارجمندترين مفاهيم را در برميگيرد و كاوشگر مشتاق دسترسي به هنر راستين در لايه-هاي چند توي اين وادي، سرگشته، حيران و گاه سرخورده ميشود و در ابتداي مسير از حركت بازمي ايستد يا در بيراهه اي بيفرجام گام ميگذارد. عرفان اسلامي در عرصة اين هنرورزي نيز داعيه دار آن است كه از هنري سخن ميگويد همنوا با لايههاي پنهان خلقت آدمي، هنري كه در آن شخص هنرمند چندان جايگاهي ندارد، بلكه اين اثر اوست كه حكايت از ناديدنيها ميكند و يگانگي هنرمند و اثر هنري و حقيقت هستي را به نمايش ميگذارد. يگانگي در هنرورزي به اين معناست كه آدمي دريابد در ساحت هنر، بايد به منشأ فرازميني توجه كند، حقايق را در آنجا بكاود و در مقام هنرورزي وجودش را آيينه آن حقيقت بنمايد. در اين نوشتار كوشش شدهاست تا با روشي توصيفي تحليلي مفهوم اين اصطلاح در انديشة مولانا تبيين شود و ارزشمندي آن در قياس با ديگر بينشها و روشها ترسيم گردد. در اين مقاله با بررسي يگانگي در انديشة مولوي و با عنايت به مثنوي مولوي ميتوان اوج هنرمندي و هنرورزي در عرفان اسلامي را خلاصه در همان حالت آيينگي يعني حكايت كردن جان سالك از عالم غيب دانست.