شماره ركورد كنفرانس :
5525
عنوان مقاله :
بازتاب يگانگي «مَن » و « فرا مَن » در زبان مولانا
پديدآورندگان :
محجوب فرشته دانشگاه پيام نور , شيرواني دخت احمد دانشگاه پيام نور
كليدواژه :
مَن , فرامَن , اتّحاد , مثنوي مولوي , غزليّات شمس
عنوان كنفرانس :
چهارمين همايش بين المللي يگانگي و بيگانگي در انديشه عرفاني مولانا
چكيده فارسي :
«مَن» و «فرامَن » دو تعبير متداول در روان كاوي فرويد است كه بر فرآيندهاي ناخودآگاهانسان و كيفيّت دروني شدن هنجارهاي جامعه اطلاق مي شود. «منِ سيّال» در سخن مولانا شكلي از سوررئاليسم است كه به گونه هاي مختلف در اشعار او و به ويژه در غزليّات شمس نمود يافته است. سوررئاليست ها معتقدند: ذهن انسان داراي نقطه اي است كه در آن خيال و واقعيّت، مرگ و زندگي و مانند آن ضدّ يكديگر نيستند بلكه در آن نقطه، همه چيز به وحدت مي رسد. در نظر آنان خداوند نقطة علياي هستي است كه ماده و روح در وجود او متحد مي شود و تناقض ها از ميان مي رود. اين تعريف معادل تجربة عرفاني است كه در آن فرد با معشوق به احساس وحدت و يگانگي مي رسد و « من » و « فرامن » براي رسيدن بهاين مرحله به هم مي پيوندد. وحدتي كه مولانا در خلال تجربه آن را احساس كرده است سبب ايجاد نوعي نگرش و انديشة يكدست و پيوسته در سرتاسر متن اشعار او گشته كه مهم ترين عامل در ايجاد نشانه هاي فرازباني خاصّ او است. در اين بينش، تمايل او براي پيوستگي به معشوق و نشاط حاصل از آن حتي در هجران ماية نشاط انگيزي زبانش به ويژه در كليّات شمس شده است. موسيقي غني ديوان شمس كه آن را از تمامي متون نظم متمايز مي سازد، نشانه اي از يگانگي « من » و « فرامن» است كه باعث آن گشته است تا شاعر در عين بي خودي غزل هايي بسرايد كه از يك سو، هنجارهاي غالب را بشكند به طوري كه واژه-هاي عاميانه، عدول از هنجارهاي قالب غزل و تغيير بحر در اشعار وي مشاهده شود و از سوي ديگر، نظم موسيقايي بي نظيري را خلق كند كه در هيچ يك از متون منظوم ادبي ديده نمي-شود. پژوهش حاضر به شيوة توصيفي ـ تحليلي به برآيند اتّحاد اين دو مفهوم و تأثير آن بر ايجاد نشانه هاي فرازباني در زبان مولانا پرداخته است.