تاثير هوش فرهنگي بر مصرف رسانه اي دبيران ورزشي در راستاي بهبود و ارتقاي عملكرد شغلي

هدف اين پژوهش تعيين ارتباط هوش فرهنگي بر مصرف رسانه اي دبيران تربيت بدني در راستاي بهبود و ارتقاي عملكرد شغلي مي باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف كاربردي و از لحاظ روش اجرا توصيفي و به شيوه همبستگي است. جامعه هدف در اين پژوهش دبيران ورزشي در يك منطقه در سطح استان مي باشد. لذا با توجه به جامعه آماري ارائه شده تعداد 384 نفر به عنوان نمونه نهايي تحقيق طبق جدول مورگان و به روش نمونه گيري غير تصادفي از نوع در دسترس انتخاب شده اند. به دليل نامعين بودن جامعه آماري، از اين روش نمونه گيري استفاده شد. جهت گردآوري اطلاعات از پرسشنامه هاي استاندارد مصرف رسانه اي (محموديان و همكاران، 1394) و هوش فرهنگي در جامعه ورزشي (افشاريان و همكاران، 1398) در بين آزمودني‌‌‌‌‌‌ها توزيع گرديد و روايي آن ها توسط 10 نفر از متخصصان و اساتيد مديريت ورزشي مورد تاييد قرار گرفت و پايايي كل ابزار توسط آلفاي كرونباخ 0/82 گزارش شد. جهت تجزيه و تحليل داده ها از آمار توصيفي جهت توصيف مشخصات فردي آزمودني ها و در آمار استنباطي، از آزمون كلموگروف اسميرنوف جهت نرماليته بودن داده ها و سپس به تحليل داده ها بر اساس محاسبة ضريب همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون چند متغيره در محيط نرم افزار 24SPSS پرداخته شد. نتايج نشان داد كه بين هوش فرهنگي با مصرف رسانه اي (0/558 = r) در سطح معناداري (0/01 p) رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين بين مولفه هاي فراشناختي، شناختي، انگيزشي و رفتاري هوش فرهنگي با مصرف رسانه اي به ترتيب (r=0/576, r=0/624, r=0/535, r=0/451) در سطح معناداري (0/01 p) رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين هوش فرهنگي توانايي پيش بيني 54/1 درصد (0/541 = R2) از تغييرات تغييرات مصرف رسانه اي مديران ورزشي را دارد. همچنين مولفه هاي هوش فرهنگي (فراشناختي، شناختي، انگيزشي و رفتاري) توانايي پيش بيني 49/3 درصد (0/493 = R2) از تغييرات مصرف رسانه اي مديران ورزشي را دارند. از اين رو دبيران تربيت بدني با درنظرگرفتن تمامي مولفه هاي هوش فرهنگي، مي توانند استراتژي ها و تدابير لازم را در جهت ارتقا مصرف رسانه اي خود درنظر بگيرند و در امر آموزش اصولي به دانش آموزان به كار ببندند.